هنوز پیش تو و عشق آبرومندم ...
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ب.ظ
هنوز پیش تو آنقدر آبرومندم
که پاره پاره دلم را دخیل می بندم
به پای قصر بلندت ... و خوب می دانی
که روزگار مدیدی ست من نمی خندم
از اینکه وقت دعا کردن است ، خوشحالم
از اینکه گوش به من می دهید ، خرسندم
برای من نه ، ولی محض شاپرکهایی
که کودکانه یتیم اند ، ای خداوندم!
کمی بیار از تن ابرهای سرسنگین
کمی ببار که همسایه ها ببینندم
به پاس مقدم باران ، دوباره می شکفم ...
قسم به ذات تو و بغض های سوگندم
فقط به خاطر گنجشکهای بی خانه ست
که از ترانه و پرواز و خنده دل کندم
فقط برای دل کودکان پروانه
تو را به زحمت این استغاثه افکندم
جواب بغض مرا می دهی و می دانم
هنوز پیش تو و عشق آبرومندم ...
(سودابه مهیجی)
۹۳/۱۰/۰۱