نوستالوژی رنگی
امروز بنا به خواست دوست عزیزی که مدیر مدرسه ای دخترانه است رفتم مدرسه شون تا چند تا طرح برای چسبوندن روی در و دیوار براشون بکشم ! مدرسه ای کوچیک و قدیمی ! ولی تا دلت بخواد با صفا ! پر از رنگ و پر از گل ! گلدونهای طبیعی و مصنوعی جابجا تو سالن! کلاسها دلباز و مجهز و ... قشنگ !
بعد از ماه ها ! دست به قلم شدم ... خیلی لذت بخش بود ؛ روی میز پر از رنگ بود ، مقواهای فابریانا ، رنگ به رنگ ! فکر کردن به طرح و ذره ذره واضحتر شدن طرحی که از زیر دستم خودش رو نشون میداد ، حس خوبی بهم داد ! دلم برای دوران رنگ بازی تنگ شد . دوران گواش و سفال ! دوران کاغذ رنگ شده با چای و گواش و آبرنگ ! گل و مرغ ، تذهیب ، نگارگری ! مخصوصا گل و مرغ! لذتی که تو پرداخت یه گل یا یه پرنده ی کوچولوی خوشگل هست ، به نظر من تو کمتر چیزی پیدا میشه !
پ ن : تصمیم گرفتم اگه حال و زمان اجازه داد (مثل سالی در زمانهای دور!) تصویر بچه های کلاسم رو از روی عکسهای 4×3 با مداد رنگی بکشم و با یاد گرفتن املای اسم هر کس ، عکسش رو روی دیوار بچسبونم و آخر سال بهشون برگردونم ! خدا کنه حال و وقت داشته باشم !