پایان سفر
بالاخره دیروز بلیط اتوبوس پیدا کردیم! گفتن اسکانیاست ولی شبه vip است!!![تعجب] برای ساعت 7 شب. مجبور شدیم بگیریم ، اگه اینم از دست می دادیم باید تا یکشنبه می موندیم! اگه ایام تعطیلی بود ، می موندیم.
اتوبوس ساعت 8 و نیم حرکت کرد! تو سرما یخ زدیم! این تعاونی مسافربری شماره یک مشهد ، خیلی نامردن! برای همین اتوبوس که یه اسکانیای داغون بود، پول وی آی پی رو گرفتن و در ضمن براش دو نوع بلیط فروخته بودن ،هم حرکت ساعت 7 هم حرکت ساعت 8! و البته ساعت 8 و نیم حرکت کرد!
تا صبح نگران آتش سوزی و چپ کردن و مردن بودم![خنده]
طبق برنامه ریزیمون ساعت 7 می رسیدیم و ساعت 8 می تونستیم سر کلاس باشیم![خوش خیالی]
ساعت 9 رسیدیم تهران! تا بیاییم راه آهن و دوستمون ماشینشو از پارکینگ دربیاره و از داخل شهر ! و نه اتوبان ! بیاییم مدرسه! شد ساعت 10 و نیم!!![نیشخند]
تو ماشین لباسمو عوض کردم و لباس تمیز و خوشگل مدرسه پوشیدم!
ساعت 10 و نیم رفتیم سر کلاس و سوغاتی بچه ها رو دادم! هر کدوم یه بسته جیلی بیلی! خیلی خوشمزه است و بچه ها و خودم خیلی دوست داریم!
هنوز تنم کوفته ی سفره!
اگه خدا بخواد تصمیم گرفتم دیگه سوار اتوبوس نشم انشاءالله! اتوبوس مزخرفترین وسیله برای سفر طولانی مدته!!!
با همه ی اینها ، خیلی خوش گذشت !