روزی که گربه شدم!
به بچه ها گفته بودم .هر کدوم عکس یا نقاشییه حیوون رو بیارن ، آوردن و دور تا دور کلاس چسبوندیم.
بعد از اینکه هر کدوم درباره ی غذای حیوون خودشون توضیح دادن، نوبت نمایش نحوه ی راه رفتن حیوونا شد.
یکی دو نفری اومدن و حرکت حیووناشونو نمایش دادن. بعد نوبت ساغر شد؛ساغر اومد و روی زمین چهار دست و پا، دو قدمی حرکت کرد که یعنی گربه رو 4دست و پاش حرکت می کنه!
:ساغر صدای گربه رو هم دربیار!
ساغر بلند شد و با خجالت سرشو بالا برد که "نه"!
:چرا؟ صدای گربه که قشنگه!
دوباره سرشو به علامت "نه"بالا برد و با خجالت گفت: نه!!!
:آخه چرا؟
گفت: چرا هستی این کارو نکرد؟
دیدم راست میگه ! از هستی خواستم برگرده و دوباره این بار صوتی تصویری نشون بده بز رو!
هستی اومد، 4دست و پا دو قدمی رفت و ... بع ... بع !
: خب! ساغر خانوم بفرمایین!
دوباره با خجالت و لبخند، سرشو چند بار بالا برد و گفت: نمی خوام!!!
موندم چه کار کنم؟! اگه تسلیم خواسته ش میشدم، بعید نبود تکرار این امتناع ، توسط خودش یا بقیه ، تو موقعیت های دیگه...!
: بیا با هم گربه بشیم!
رو زمین زانو زدم! دستهامو رو زمین گذاشتم ! ساغر هم! و .. میو ... میو ...!
صدای آرومی از ساغر شنیدم ، ولی نه ! نشد! هنوز خجالت می کشه.
تو همون وضعیت چهار دست و پا، تنه ای بهش زدم که، من یه گربه ی گرسنه ام ، می خوام سر غذا باهات بجنگم! ... و بلند ... میو!
ساغر هم بلند... میو... میو !!!
بین صدای خنده ی بچه ها از زمین بلند شدم.
بقیه هم اومدن و نحوه ی حرکت و صدای جانورشونو نمایش دادن، شیر ، فیل ، پروانه ،کانگورو ، جوجه ، ماهی ، گاو ، حلزون ، خرگوش و ...
الاغ!
خدا خیر بده مریم رو که خودش به تنهایی نقشش رو اجرا کرد و از من کمک نخواست!!!
قسمت جالب ماجرا برای من ، ساغر بود که صدای همه ی حیوونا رو با نفر اصلی تقلید می کرد ، حتی الاغ!!!