سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلاس اولی» ثبت شده است

تا شب اینقدر مشغله داشت که نتونسته بود برا فردای دختر کوچولوی کلاس اولیش کاغذ رنگی بخره و حالا شب بود و دخترک چپ میرفت کاغذ رنگی میخواست ، راست میرفت کاغد رنگی میخواست . 

مادر می گفت که اشکال نداره اگه فردا کاغذ رنگی نداشته باشی و دختر کوچولو جفت پاهاش رو کرده بود تو یه کفش که: نع! خانوممون گفته فردا حتما باید کاغذ رنگی ببریم ..

نصفه شبی از جایی این کاغذ رنگی تهیه شد ولی ...

مادر دخترکوچولو با حفظ سمت معلمش هم بود !!!!

(از خاطرات یکی از همکاران مدرسه مون! )

◇◇◇

دختر بچه های 7-8 ساله ی کلاس اولی موجودات عجیبی هستند . خیلی عجیب ! مرز فرشته و انسان ! یه چیز حس کردنی نگفتنی تو نگاه و حرکاتشون هست که نمیدونم چیه ! خیلی از شاگردای کلاس اولیم رو وقتی رفتن کلاس دوم و سوم دوباره دیدمشون ولی دیگه اون حس رازآلود مبهم رو تو خیلی هاشون ندیدم ! به وضوح میشه دید که از یه فرشته ی کوچولو تبدیل شدن به یه خانوم کوچولو! 

یکی از دلایلی که حاضر نیستم کلاس اول رو رها کنم و تو پایه های دیگه تدریس کنم ،دقیقا همین دیدن اون حس و حال عجیب ناگفتنی تو بچه های کلاس اولیه!

قصه کودکانه و کوتاه فرشته ها

◇◇◇

در جهان ، هنوز ، چه بسیار چیزهایی وجود دارد که به کلمه تبدیل نمی شود ؛ چیزهایی که "اسم"، کوچکشان می کند ، "قید"، مقیدشان می کند ، و "صفت"، اسیرشان .

من دیده ام که ستارگان را وقتی می شماریم ، کم می شوند . نبایدشان شمرد .

(با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ ، نادر ابراهیمی ، انتشارات اطلاعات )

۲ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۸
سپیدار