دو استکان بنشین، رفعِ خستگی خوب است
دوبــاره در دلم انگار، چــای دم کردند...
چای دم کن...
خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
حامد عسکری
دو استکان بنشین، رفعِ خستگی خوب است
دوبــاره در دلم انگار، چــای دم کردند...
چای دم کن...
خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
حامد عسکری
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه ای ست.
هول هولکی و دم دستی.
برای رفع تکلیف .
اما خستگیات را رفع نمیکنند.
دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود.
***
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو.
این دوستیها جان می دهند برای خاطرههای دمِ دستی..
این چای خارجی را میریزی در فنجان،
مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی.
فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر... سیاه ...
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی...
سروش صحت
دو استکان بنشین ، رفع خستگی خوب است
دوباره در دلم انگار ، چای دم کردند
محمدعلی بهمنی
گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه،هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند.
استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان های گوناگون، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى(یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و ازآنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند
پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است.
مطمئن باشیدکه فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان.
امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند.
مورد مصرف آنها، نگهداری و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد.
امّا ما گاهى صرفاً با تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما درطبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان.
از چایتان لذت ببرید
خوشحال بودن البته به معنى نیست که همه چیز عالى و کامل است ، بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید.»
*****
زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد
(سهراب سپهری)
بفرمایید چای ...
--------------------------------------------------------------
- متأسفانه نمیدونم این مطلب از کیه؟! -
پ ن: گاهی لازمه از "مگس" بودن به "زنبور" بودن تغییر موضع بدیم ! شاید بشه کمی هم خوبی ها رو دید به جای زشتی ها !... شاید این تغییر خیلی هم بد نباشه!