سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من غلام قمرم» ثبت شده است

تا حالا صدبار(یعنی خیلی زیاد! ) آلبوم "قاف عشق " با صدای " علیرضا قربانی " رو گوش کردم. (مثل همین الان!)

این آلبوم یه تیکه جواهره! با اون قطعه بی نظیر " غلام قمر" :

(من غلام قمرم ، غیر قمر هیچ مگو / پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو / سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو /ور از این بی خبری رنج مبر هیج مگو / دوش دیوانه شدم ، عشق مرا دید و بگفت/ آمدم نعره مزن ، جامه مدر ، هیچ مگو . . . )

یا قطعه  معرکه ی "پریزاد" :

(مرا پرسی که چونی؟ بین که چونم/ خرابم ، بی خودم ،  مست جنونم/  پری رویی مرا دیوانه کرده است/ مسلمانان مسلمانان که می داند فسونم . . . )

یا قطعه محشر " کهربا " :

( من نه خود می روم ، او مرا می کشد/ کاه سرگشته را کهربا می کشد/چون گریبان ز چنگش رها می کنم/ دامنم را به قهر از قفا می کشد/ دست و پا می زنم می رباید سرم /سر رها می کنم دست و پا می کشد/ .... لذت نان شدن زیر دندان او / گندمم را سوی آسیا می کشد  ...)

علیرضا قربانی تو این آلبوم کولاک کرده!

۰ ۲۴ دی ۹۲ ، ۰۲:۲۲
سپیدار

پارسال بعد از تدریس نشانه ی (ق )  ، مسابقه ای بین بچه ها ترتیب دادم  با این موضوع ( کلمه هایی که (ق) دارند!)  و قرار شد هر کس بیشترین کلمه رو بنویسه جایزه بگیره. 

قرار شد اگه نسبت به کلمه ای شک دارن از من بپرسن( بعضی از بچه ها می دونستن یه نشانه ی دیگه هم داریم که صداش مثل"ق" است=غ، برای همین می پرسیدن تا مطمین بشن)بعد از مدتی ، غزل اومد و پرسید:

خانوم! می تونم بنویسم، من غلام قمرم!!!

انتظار شنیدن این کلمه رو نداشتم، اونم از یه بچه ی 7ساله! از این که تو گنجینه ی لغاتش ، همچین کلماتی هم داشت خیلی خوش حال شدم!

 جالب بود ، چند روز بود تصنیف "غلام قمر" رو با صدای علیرضا قربانی گوش می کردم!

^^^^^^^^        *********        ^^^^^^^^        ********        ^^^^^^^^

من غلام قمرم ،غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری، رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر،  نیست دگر،  هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی! جز که به سر ، هیچ مگو

قمری،  جان صفتی،  در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این؟ دل اشارت می‌کرد

که نه اندازه توست ، این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است؟

گفت این غیر فرشته‌ست و بشر ، هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو،  رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن ، نه که این وصف خداست؟

گفت این هست ولی ،جان پدر! هیچ مگو

۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۵
سپیدار