ﺯﻧﮓ ﻧﻘّﺎﺭﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮ ﺯ ﭘﺪﺭ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺿﺮﯾﺢ
ﮐﻮﺩﮎ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﭼﻨﺪﯾﺴﺖ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﺩﺭ ﭼﻮﺑﯽ ﺣﺮﻡ ﻣﺼﺤﻒ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﻠﻖ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻃﻮﺍﻓﻨﺪ ﺑﮕﻮ ﺳﺮّﺵ ﭼﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﭘﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﺎﺭ ﮔﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺯﺍﺋﺮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﺩﻡ ﺻﺤﻨﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺍﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﮔﺮ
ﮐﻔﺸﺪﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﺎ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻔﺎ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺍﺵ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ
ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﻣﺸﺒﮏ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺎﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺤﻠّﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ
ﮐﻔﺘﺮ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻧﻤﮏ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺸﻬﺪ
ﺷﻬﺮ ﻗﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺻﺪ ﺁﺑﺶ ﺷﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺿﺎ(ع)ﺳﺖ
ﺗﻮ ﻋﻠﯽ(ع) ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﺸﻬﺪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺎﺳﺖ
مسعود یوسف پور
□□□
پ ن: دیروز که میخواستم نشانه ی ض رو تدریس کنم ، صلوات خاصه ی امام رضا رو برای بچه ها پخش کردم و یه کتاب قصه از مجموعه کتاب 14 معصوم رو که مربوط به امام رضا علیه آلاف التحیة والثناء بود رو براشون خوندم . (یادم باشه طبق فرمایش و پیشنهاد دوست عزیزی مبنی بر معرفی کتاب مناسب بچه ها ، حداقل این مجموعه کتاب رو خدمت دوستان معرفی کنم ) طی تدریس از بچه ها پرسیدم کی تا حالا مشهد نرفته؟ ... حدود یک سوم از کلاس 40 نفری دستشون رو بلند کردن !!! ... چقدر بد ! چقدر غم انگیز ! ... حتی تصور اینکه سالی بیاد و نتونم برم زیارت امام رضا ، حالم رو بد می کنه ، ضربان قلبم میره بالا و چشمام میسوزه ...
چهارشنبه اگه خدا بخواد زائر امام رئوفم ... میرم که ازش بخوام لطفش رو ازم دریغ نکنه . ضمن تشکر از حضرتشون بابت این همه بزرگواریشون در حقم ، یکی از درخواستهام اینه که اجازه بدن همه ی مردم ، حتی شده یک بار ، توفیق نفس کشیدن تو اون بهشت رو داشته باشن ، مخصوصا بچه های کلاسم ...
روز ازل که قرعه به نام تو می زدند
ما را برای عشق تو قربان نوشته اند