زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم؟
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم
چونکه من از دست شدم در ره من شیشه منه
ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم
*
زانکه دلم هر نفسی دنگ خیال تو بُود
گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم
تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
*
اصل تویی من چه کسم؟ آینهای در کف تو
هر چه نمایی بشوم آینه ممتحنم
تو به صفت سرو چمن ، من به صفت سایه تو
چونکه شدم سایه گل پهلوی گل خیمه زنم
مولانا
◇◇◇◆◇◇◇◆◇◇◇
بی ربط:
صبح درست وسط حیاط یه تخم کوچولوی شکسته افتاده بود! بالا رو که نگاه کردیم دیدیم دو تا یاکریم گیج و گول با 4 تا خار و خاشاک بین دو تا شاخه ی نازک درخت انگوری که روی حیاط رو پوشونده ، زحمت کشیده و لونه ساختن!(دقیقا 4 تا! یعنی اینقدر خار و خاشاکها متراکم بودن که فقط خود یاکریما از توش نیوفتن !) نمیدونم چرا همچین جای نامطمئنی رو با این مصالح اندک برا زندگی انتخاب کردن ؟ در صورتیکه جای بهتری هم نزدیکشون بود!