من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم ...
********
چهارشنبه درباره ی انتخابات برای بچه ها گفتم و ازشون خواستم صبح جمعه با پدر و مادرشون برن رأی بدن و برای شنبه یه نقاشی از چیزهایی که دیدن بکشند .برنامه هم این بود که شنبه نقاشی ها رو به دیوار بچسبونیم و با رأی گیری ، بچه ها خودشون بهترین نقاشی رو انتخاب کنند !
ظهر دیروز (جمعه) یکی از مامانا برام پیغام گذاشته که : رها از صبح رفته رو مخمون که بلند شین بریم رأی بدیم . الان هم باهامون قهره!
از عصر تا آخر شب هم کوچولوهای کلاسم یکی یکی عکسهایی رو که با برگه ها و صندوق رأی گرفته بودن ، برام می فرستادن و من هم تک تک ازشون تشکر می کردم!
البته خیلی ها هم گفتن مسئولین نذاشتن عکس بگیرن !(مسئولین بی ذوق!) عوضش بعضی هاشون برای عکس گرفتن کارتهاشون رو انداخته بودن گردن بچه ها ! یکی هم عمو پلیس حفاظت حوزه رو گزینه ی مناسبتری برا عکس انداختن تشخیص داده بود!
خود ما از ساعت 10 و نیم تا 12و نیم تو صف رأی بودیم برای نوشتن(1+1-16+30) اسم ! شلوغ بود و تند تند تذکر میدادن که عجله کنید !امروز هم که تعطیله! همون شنبه ای که سه چهار روزه با قاطعیت اعلام میشد به هیچ عنوان تعطیل نیست !
خلاصه :
اللّهم رضاً برضاک/اللّهم اجعل عواقب امورنا خیرا
*******
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم