سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعطیلی پنجشنبه ها» ثبت شده است

مدرسه ها باز شده ، نشده ، دوباره " پنجشنبه " ها به یکی از اصلی ترین موضوعات و مسائل آموزش و پرورش تبدیل شد . تو یه گزارش تلویزیونی از بچه ها میپرسن : به نظر شما پنجشنبه ها تعطیل باشه یا نباشه؟ عاقلاشون میگن : تعطیل باشه بهتره! بعضی کوچولوها هم میگن تعطیل نباشه ! بچه ان دیگه!!!!

با دیدن این برنامه یاد مطلبی از مرحوم نادر ابراهیمی افتادم که همین چند وقت پیش خوندم:

انسان در هفته به دو روز تعطیل نیازمند است ؛ اما به دلیل کوتاهی ، کاهلی ، کم کاری ، یا بیش خواهی ، نتوانسته است به این تعطیلی قطعا لازم و منطقی دست یابد .       

انسان ، مسلما ، در هفته به دو روز تعطیل محتاج است : روز نخست ، برای آنکه به کوه و دشت و بیابان بزند ، هوایی بخورد ، بدود ، بازی کند ، آزاد باشد ، ورزش کند ، خود را در متن طبیعت بکوبد و خمیر کند و از نو بسازد ؛ روز دوم برای آنکه به خانه برسد و به همه ی خرده مسائلی که آنها را در طول هفته به جمعه حواله داده است ، و استراحت کردن و خفتن و کاهلی کردن و خستگی های روز نخست را از تن به در کردن .       

این دو روز را به هیچ وجه نمی شود در هم ادغام کرد ؛ نمی شود به یک روز تبدیل کرد ؛ و انسان اگر بخواهد از حداقل سلامت و نشاط برخوردار باشد ، نمی تواند از یکی از این دو روز چشم پوشی کند .      

ما اگر در همان یک روز تعطیل ، سر به کوه و بیابان بگذاریم یا به دشت و جنگل برویم ، بازی کنیم و بچه ها را بازی بدهیم و به نشاط آوریم و واقعا به یک روز تفریح سالم سازنده دست بیابیم ، باید که شبانگاه ، کوفته و له شده به خانه بازگردیم ، ولو شویم ، بخوابیم ، و صبح روز شنبه ، کسل ، خسته ، ناتوان از فعالیت درست سازنده ، سر کار برویم ؛ و به همین دلیل است که شنبه ها بسیاری از آدمهای شهری ، عصبی ، دلگیر ، ترش روی ، خمار ، خسته ، کم تحمل و نامهربان هستند ...    

اگر بخواهیم در همان یک روز تعطیل ، خود را در خانه حبس کنیم و به کل کارهای خانگی برسیم ، دیگر چه فرصتی برای گردش و تفریح و به نشاط آوردن روح و جبران سخت کاری های هفته باقی می ماند ؟ و در این صورت ، چرا باید زنده ماند تا به چنین مصیبتی گرفتار آمد؟ شش روز ، کار ، و یک روز در قفس ، برای آماده کردن خویش برای کار ؟ این درست است واقعا؟      

تو می پرسی : آیا راستی انسان کار می کند برای آنکه به آسایش دست یابد ، یا قدری می آساید فقط به خاطر آنکه توانایی کارکردن داشته باشد ؟     

انسان وسیله ای ست برای دوام بخشیدن به کارها ، یا کار ابزاری ست برای ایجاد آسایش انسان ؟       

ما در خدمت کاریم ، یا کار در خدمت ماست ؟

( قسمتی از کتاب "یک عاشقانه ی آرام" نادر ابراهیمی)

پ ن: روحش شاد ! چقدر آدم فهمیده ای بود!

۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۶
سپیدار