بدون اشک جاری اش چشمه روان نمی شود
بی نفحاتش عالمِ پیر جوان نمی شود
بهشت بی ولای او نصیبمان نمی شود
بدون نام عالی اش اذان، اذان نمی شود
کاش دوباره یک نفر صدا کند بلال را
♠
خوشا سرود «لافتی» به لحن ذوالفقاری اش
تمام رشته کوه ها محو بزرگواری اش
لباس وصله می زند به جبر اختیاری اش
آدم و نوح مفتخر به حُسن همجواری اش
فدای آن پیمبری که یافت این کمال را
♠
من آن یتیم کوفی ام که بی توأم یتیم تر...
از حسن و حسین تو ندیده ام کریم تر
از ازل عاشق توأم نه از ازل ، قدیم تر
کجاست جاده ای از این طریق مستقیم تر؟
رها کنید بعد از این حدیث خط و خال را
♠
بی نظر تو هیچ کس اهل نظر نمی شود
دل شکسته ات از این شکسته تر نمی شود
شفاعت تو شامل آن دو نفر نمی شود
«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود»
بی تو که می بری فقط از دلمان ملال را
بخشی از شعر "احمد علوی"
نیست به جز ولای او راه نجات دیگری ...
پ ن1: چقدر شبیه این مخمس آقای محمد سهرابیه!آسی بِکِش که باز ببازم قمار را
پ ن 2: میثم مطیعی کامل این شعر رو خیلی قشنگ خونده(+)
پ ن3: دیدار یار غائب دانی چه ذوق داره؟... ابری که در بیابان بر تشنه ای بباره!
این شعر هم در حکم همون ابره :)