گفتی به غمم بنشین ، یا از سر جان برخیز فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
من از تو دوری نتوانم ، نتوانم ...
پ ن: تصویب شد ! ... من سعدی رو از همه ی شاعرا بیشتر دوست می دارم ! (البته همراه حافظ! )
گفتی به غمم بنشین ، یا از سر جان برخیز فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
من از تو دوری نتوانم ، نتوانم ...
پ ن: تصویب شد ! ... من سعدی رو از همه ی شاعرا بیشتر دوست می دارم ! (البته همراه حافظ! )
خیلی وقت بود موضوع "کتابهای من" این وبلاگ مهجور مونده بود . پس سری زدم به کتابخونه :
***
دشت بان نوشته ی احمد دهقان از سری کتابهای متون فاخر/رمان نوجوان هست که انتشارات کتاب نیستان منتشرش کرده
|
درسته که کتاب در اصل یه رمان نوجوانان محسوب میشه ولی فکر می کنم برا بزرگسالان هم جذاب باشه.
داستان از زبان نوجوانی9-10 ساله به اسم ناصر روایت میشه که پدربزرگش دشت بانِ تو دشتی کنار رود الوند . داستان شروع جنگ و آوارگی ! آدمهایی که با هر چی که میتونن از خونه و زندگیشون فرار می کنند .فراری که راهش رو سربازای دشمن بستن . داستان بزرگ شدن تو موقعیتی خاص!
اقامت در غاری قدیمی و یادآوری زندگی خاطره انگیز پدربزرگ . داستان عشقی که پدربزرگ یواش یواش و بنابر موقعیت های خاص، لابه لای تعریف قصه ی قصر خسرو و قصر شیرین ،گاه گاهی غبار زمان رو از روی اون هم کنار میزنه .
اما برای خود من شخصیت مادر قصه فوق العاده جذاب و شیرین و دوست داشتنی بود ! از اون زنهای محکم و کاربلد !
***
اولین چیزی که از این داستان به یادم مونده روابط انسانی بین آدمها بود . توی اون جنگ و آوارگی دیدنِ این روابط و احساس های لطیف آدمی خیلی حسّ خوبی داشت . حُجب و زیبایی شرقی و ایرانی حاکم بر روابط خانوادگی "دشت بان" خیلی شیرین و دلچسب بود .
و زن اصیل ایرانی ؛ خیلی فهیم و سختکوش و از همه مهمتر یه تکیه گاه امن برای همه !
***
پ ن: هنوز به نظرم " سفر به گرای 270 درجه" بهترین کتاب احمد دهقان و یکی از بهترین ها تو نوع خودشه !
"سفر به گرای 270 درجه" الان چند وقتی هست که دست عزیزی امانتِ . یادم باشه برگشت ، ببینمش و درباره اش بنویسم !
- این کتاب هم جزء چند تا کتابیِ که با وجود اینکه خیلی دوسِشون دارم هنوز درباره شون ننوشتم!-
امروز هم به خاطر آلودگی هوا تعطیل بودیم ...
نمی دونم کِی قراره نفس بکشیم ...دلمون برا باد و بارون و برف و ... آسمون آبی لک زده!
ولی برا عقب نیفتادن درس بچه ها دوباره دست به دامن تلگرام شدیم !
این طوری:
جالب اینجاست که تا تلویزیون اعلام کرد خبر تعطیلی رو چند نفر از مادرا برام پیغام گذاشتن و خواستن تکلیف رو زودتر بگذارم...(یعنی این بنده های خدا هم فهمیدن دوران اون تعطیلی های ناگهانی و طلایی گذشته
!)
و یکی از اولیای پارسال طی پیامی تعطیلی رو بهم تبریک گفت! ...
... ما کجایم در این بحر تفکر تو کجایی؟
ما یوسف خود نمیفروشیم تو سیم سیاه خود نگه دار
آمد گهِ آن که بوی گلزار منسوخ کند گلاب عطار
خواب از سر خفتگان به در برد بیداری بلبلان اسحار
ما کلبه زهد برگرفتیم سجاده که میبرد به خمار
یک رنگ شویم تا نباشد این خرقه ی سترپوش زنار
برخیز که چشمهای مستت خفتست و هزار فتنه بیدار
وقتی صنمی دلی ربودی تو خلق ربودهای به یک بار
یا خاطر خویشتن به ما ده یا خاطر ما ز دست بگذار
نه راهِ شدن نه رویِ بودن معشوقه ملول و ما گرفتار
هم زخم تو به چو میخورم زخم هم بار تو به چو میکشم بار*
من پیش نهادهام که در خون برگردم و برنگردم از یار
گر دنیی و آخرت بیاری کاین هر دو بگیر و دوست بگذار
ما یوسف خود نمیفروشیم تو سیم سیاه خود نگه دار
(سعدی)
*****
* از این بیت هیچ سر در نیاوردم !!! اول فکر کردم اشتباه تایپیِ . ولی با کتاب خودم هم تطبیق دادم ، غلط املایی نداره!(بعله ... با توضیح دوستی ، روشن شدیم !)
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید طبل بقا کوفتند ملک مخلّد رسید
روی زمین سبز شد جیب درید آسمان بار دگر مه شکافت روح مجرد رسید
گشت جهان پرشکر بست سعادت کمر خیز که بار دگر آن قمرین خَد رسید
***
دوش در استارگان غلغله افتاده بود کز سوی نیک اختران اختر اسعد رسید
مولانا
اونایی که روانخوانی قبل رو دانلود و پرینت گرفتن حتما متوجه اون اشتباه بزرگش شدن !!! شرمنده ... حسّ تصحیحش نیست!
متن املا و روانخوانی نشانه های (ک) و (اُ)
هر دانلود پنج صلوات
صلواتها پیشکش به ساحت امام جعفر صادق علیه السّلام
پ ن:
برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت
در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!
مهدی جهاندار ملِک آبادی
هر دانلود پنج صلوات
صلواتها پیشکش به ساحت پیامبر مهربانی ها صلّی الله علیه وآله وسلم که امروز روز میلاد پربرکتشون هست . آنکه:
گُل ها به عادت صلواتش مقیّدند
پ ن:
آن رفت که آمد زمن دلشده کاری
اکنون که فرومانده ام از کار ، ببخشای