بگذار دکتر خیال کند
که این آلرژی فصلی است ؛
من که خودم خوب می دانم
نفسم از
نبودن توست که به
ش م ا ر ه
افتاده!
شاعر: ؟
بگذار دکتر خیال کند
که این آلرژی فصلی است ؛
من که خودم خوب می دانم
نفسم از
نبودن توست که به
ش م ا ر ه
افتاده!
شاعر: ؟
درسته فحش دادن کار خوبی نیست ! اصلاً کار بدیه! خیـــــــلی بد! ولی چه میشه کرد که این فحش ها اگه برا همه فحش باشند برا بعضی ها عین واقعیتند! یه جور لیست مشخصات!!! علاوه بر اینکه به بعضی ها غیر از اینها چیز دیگه ای نمیشه گفت! به همون بعضی ها هم خیلی می چسبه! مخصوصا اگه تو کاغذ کادوی شعر و هنر پیچیده باشه! و عجیب اینکه کلمه ی "فحش " درباره ی همین بعضی ها اصلا و ابدا با "ناسزا" مترادف نیست که بسی "سزا" هم هست! اینا رو گفتم که بگم "رضا احسان پور" تو این شعر طنز "آل سعود" لعنت الله علیهم اجمعین! رو - که نمیدونم چرا خیلی ها "آل صعود" می نویسند؟
- قشنگ معرفی کرده!
****************
یک مشت زبان نفهم و جانی
دیوانه و عقدهای... روانی
اندازهی فهم، قدر ارزن
مصداق دقیق لفظ کودن
ظاهر که نگو! شبیه عنتر!
باطن که خدا به دور، بدتر!
از هر چه که سافل است، اسفل
ترکیب سه نقطهاند و انگل
هرگز نرسد به پای ایشان
در فتنهگری و مکر، شیطان
یا گرم چریدنند و مستاند
یا اینکه به فکر "چیز" هستند!
آل شکماند و آل تنبان
رحمت به شعور و فهم حیوان
احمقتر از آنکه وصف گردند
با عقل، همیشه در نبردند
گور پدر سعود و آلش
بشمار که میرسد زوالش
{رضا احسانپور}
خود احسان پور هم شعرش رو قشنگ خونده!(+)
پ ن1: مصرع عنوان از محمد جواد شرافت
پ ن2: می خواستم چندتا عکس از این قوم بگذارم ولی دیدم خیلی چندشند و ممکنه حالتون و حالمون بد بشه!
امروز(دیروز؟! ) بالاخره بخت یار شد ، کائنات با هم مچ شدند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم دادند به مهر ، تا من هم برم و فیلم تحسین شده ی "محمد رسول الله" مجید مجیدی رو ببینم .
البته چون سینمای نزدیک خونه مون صداش چیزی در حد فاجعه است ، مثل دفعه های -انگشت شمار -گذشته رفتیم سینما مرکزی . آخه صداش با کیفیت دالبیه و لذت فیلم دیدن با این صدا ، دو چندان!
فیلم از شعب ابیطالب و روایت حضرت ابوطالب شروع و از جایی که ابوطالب با شنیدن صدای قرآن خواندنِ (به نظرم) پیامبر -که سوره ی فیل رو تلاوت می کنند - یاد خاطرات زمان تولد پیامبر می افته ، به سال عام الفیل و داستان ابرهه و میلاد پیامبر و نوجوونی حضرت وارد میشه.
فیلم خیلی بهتر از اونی بود که فکر می کردم .(می ترسیدم شبیه فیلمهایی چون "یوسف پیامبر" باشه که اصلا ازش خوشم نمیاد ! ) ؛ فیلم قابل دفاع و قابل احترامی بود . یه فیلم لطیف و نرم ! با دکور و صحنه و کلا تصاویر چشم نواز ! یه سر و گردن که هیچ ! یه قد [!] از فیلمای دیگه سینمای ناامیدکننده ی ایرانی ، بلندتر و بالاتر!
اولین چیزی که وقتی از سینما اومدم بیرون یادم مونده بود موسیقی عــــــــــــــــــــــــــــالی و جلوه های ویژه ی قشنگش بود.(بععععله! اولین و دومین! )
صحنه های حمله ی ابابیل به سپاه فیل ، صحنه های یثرب وقتی پیامبر و مادرشون اونجا بودن و از همه بیشتر صحنه های مواجهه ی پیامبر با دریای طوفانی ، برام جالب و هیجان انگیز بود!
بازی بازیگرها هم قشنگ بود و تو ذوق نمی زد . مخصوصا داریوش فرهنگ(ابوسفیان)، مینا ساداتی(آمنه)، ساره بیات(حلیمه) و علیرضا شجاع نوری(عبدالمطلب)و ... بقیه دیگه!
ولی از شما چه پنهان از اول تا آخر فیلم با صدای ابوطالب(مهدی پاکدل) و صدای حضرت رسول مشکل داشتم . مخصوصاً با شنیدن صدای ابوطالب که بازی مهدی پاکدل رو دیگه نمیدیدم!
پ ن1: چند جا می طلبید که جماعت یه صلوات دلچسب بفرستن (مثلا تو مراسم نامگذاری پیامبر ، اونجا که عبدالمطلب بچه رو رو دست بلند می کنه و اسمش رو بلند میگه ! ) اما هیچ کس شروع نکرد !... اگه داداشم بود احتمال میدم اینکار رو می کرد ! و من کلی کیف می کردم! ... حیف!
پ ن2: ای بابا! فکر می کردم نسل کسانی که وسط فیلم پاکت چیپسشون رو با سر و صدا باز می کنن و خرچ و خرچ چیپس میل می کنن ، منقرض شده ! ولی زهی خیال باطل !
عیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدتون مبااااااااااااااااااااااااارک
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
از عشق چاره نیست وصال تو نوبتیست
مُردن برای عشق ِتو حکم حکومتی ست
آتش در آب مینگرم این چه حکمتیست
رخسار آتشین تو از بس که غیرتی ست
آیینه آب میکند آیینهدار را*
افتاد تشت ما ز سر بام بر حیاط
من غیر دل نمانده برایم در این بساط
آسی بکش که باز ببازم قمار را*
----------------------------------------------------------------------------
* بخشی از مدیحه ی بسیار طولانی آقای محمد سهرابی در مدح حضرت امیر علیه السّلام
اگه حال و حوصله و ذوق داشتین این مخمس شیرین رو تو ادامه ی مطلب بخونید.
یه هفته هم از مهر گذشت! ان شاءالله که سال تحصیلی جدید رو خوب شروع کرده باشین
پاورپوینت فصل 3 ریاضی اول دبستان :
صلواتها هدیه به روح قربانیان مظلوم کربلای منا
پیشواز :
اگر چه وصله داشته لباس های ساده اش
نشسته جبرئیل هم در ابتدای جاده اش
خوشا به حال آن کسی که هست مست باده اش
تمام خانواده ام ، فدای خانواده اش
خدا از اهل بیت او عزیزتر نداشته
بخشی از مسمط احمد علوی
در مدح امیرالمؤمنین علیه السّلام
تا در طلب گوهر کانی ، کانی تا در هوس لقمهی نانی ، نانی
این نکتهی رمز اگر بدانی ، دانی هر چیزی که در جستن آنی ، آنی
امروز هشت مهر ، روز بزرگداشت حضرت مولاناست.
چقدر حیف که اینقدر از داشته هامون غافلیم!
با عرض معذرت از "عماد خراسانی" که این شعر قشنگش رو برا این مطلب خراب کردم!!!تا حالا شده نوشابه یا هر نوشیدنی گازدار دیگه ای رو بریزین تو لیوان و حواستون نباشه و همینطور لیوان سرریز کنه و نوشابه تون بریزه رو میز و آبروتون هم ایضا؟!
نشده؟ آفرین ! بابا ! با سلیقه !
...
چی؟ نوشابه نمی خورین؟ شوخی نکن ! مگه میشه ؟ مگه داریم؟!
...
چی؟ ... با شیشه سر میکشین؟!!!
خب اصلاً بیا یه جور دیگه به موضوع نگاه کنیم ؛ تا حالا شده یه نفر کنارتون نوشابه شو بریزه تو لیوان و به علت گاز داربودن زیاد نوشابه ، نوشیدنیش همینطور سرریز کنه بریزه رو میز و سفره و لباس شما و کلاً همه جا رو کثیف کنه و طرف خجالت زده بشه؟(حالا طرف خجالت هم نکشید اشکال نداره ، پیشآمده دیگه ، پیش میاد!)
خب !الحمدلله اطراف همه مون یه دوجین انسان نازنین نوشابه خور و نوشابه دوست و معتاد به نوشابه وجود داره !
خلاصه در چنین مواقعی:
اولا سعی کنید اون نوشیدنی کوکا کولا ، فانتا و پپسی و امثالهم نباشه ، همین زمزم مگه چشه؟ خیلی هم خوش مزه است !
در ثانی به محض اینکه دیدین نوشابه عزمشو جزم کرده که بریزه بیرون ، انگشت اشاره تون رو بگذارین رو دهانه ی لیوان (درست به جای خط قطر فرضی دهانه ی لیوان . توضیح واضحات: نوک انگشتتون رو رو لبه ی لیوان نگذارینا! انگشتتون باید دایره ی دهانه ی لیوان رو به دو نیم دایره تقسیم کنه!) اونوقت می بینید که گاز خیلی متین و آروم از لیوان خارج میشه و نوشابه ی شما با ریزش از لیوان آبروی شما رو - ببخشید آبروی دوست شما رو -نمی ریزه !
آب میوه بدم خدمتتون؟!!!
پ ن1: نوشابه ی گاز دار کم بخورین و ... همین فردا پاشین برین یه آزمایش آنزیم های کبد بدین!
لطفاً!
پ ن2: ما هم میدونیم نوشابه خیلی خوش مزه است از شما پنهان نشاید از خدا پنهان که نیست ،چند سالی هست که کمر همت بستیم با تولیدات خارجی و مخصوصا! "مشکوک "مبارزه ی منفی کنیم !(آخه زورم به مبارزه مثبت نمیرسه !
) اول هم از همین نوشابه شروع کردم ! اینطوری که وقتی سر سفره یکی از نوشابه های کوکاکولا ، پپسی یا فانتا و ... می اومد ، خیلی متین و متشخص
لیوان خالی رو کنار بشقابم میگذاشتم و با شوخی و خنده اعلام می کردم که من خون بچه های فلسطینی نمی خورم !
رو حرفم ایستادم و همین شوخی، شوخی شوخی، جدی شد و حالا اعضای خانواده موقع نوشابه خریدن دقت میکنن تا چیزی نخرن که ما مظلومانه آب بخوریم !
این نوع خرید به خونه های اقوام نزدیک هم سرایت کرده !(البته فعلاً وقتی ما مهمانشون هستیم!)
اوائل خیلی با این سؤال مواجه میشدم که خوردن یا نخوردن ، خریدن یا نخریدن یه نفر ، دو نفر چه تأثیری تو درآمد این شرکتها داره ! ولی جواب من این بود و هست که :
برام مهم نیست چقدر درآمد این شرکت کم یا زیاد میشه .شاید اصلاً هیــــــــــــــــــــچ تأثیری هم نداشته باشه! ولی اگه بیخیال بشم انگار یه حس خوب، یه احساس عزیز ، یه عقیده ی محترم ، تو وجودم چرک میشه و یواش یواش آماده میشم تا نسبت به چیزهای دیگه که خیلی مهمترند هم بی خیال بشم !
خلاصه اینقدر شعارش رو دادم که الان دیگه نه می تونم و نه دیگران انتظار دارن یه روزی نوشابه ی کوکا کولا و ... دستم ببینند!
انشاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.
امام خمینی
از وقتی خبر جنایت آل سعود منتشر شده ، سعی کردم کمتر تصاویر مربوط به این فاجعه رو ببینم! با اینحال یه تصویر و یه خبر تو سرم میچرخه و حالم رو بد میکنه !
یک: فیلمی از قربانیان و زخمیها پخش میشه ، بین حاجیان قربانی و زخمی که به سختی بهم فشرده شدن ، زنی مستأصل دست دراز کرده ...!!!
غم و درد و بی پناهی زنهای زخمی و قربانی و گم شده ، یه جور دیگه دلم رو می سوزونه !
دو : 21 کانتینر پر از پیکرهای قربانیان !
یعنی باور کنم ، سربازا و مأمورای بی وجدانی که خونسردانه ایستادن و جان دادن مهمانان خدا رو تماشا کردن ، کسانی که از دادن آب هم به قربانیان تشنه لب مضایقه کردند ، علائم حیاتی قربانیان رو کنترل کردن و کسانی رو که از فشار و کمبود آب و هوا بی هوش شده بودن ، همراه جانباختگان این جنایت تو کانتینرها جا ندادن؟!!!! یعنی باور کنم؟
حالا هم که میگن آل سعود تصمیم داره اجازه ی شناسایی پیکرهای قربانیانی که تو کانتینرها هستن رو نده !!! خدایا ! وقاحت این قوم تاچه حد؟
حتما شنیدین که به علت کثرت نیرو در دبیرستان و کمبود نیرو در مقطع ابتدایی قراره نیروهای مازاد دبیرستان ، در دبستانها به کار گرفته بشن . و شاید شنیده باشین که دبیران دبیرستان رو چندین بار غربال می کنند و کسانی که کمترین امتیاز(و پارتی!) رو دارند میفرستند مقطع ابتدایی !!!!
یا للعجب!مقطع " ابتدایی" مقطع " پایه" است نه مقطعی "پیش پا افتاده"!
تو همه جای دنیا توانمندترین و بهترین نیروهاشون رو برای تدریس تو دبستان انتخاب می کنند ولی اینجا ... !
این فقط دبیران دبیرستانی نیستند که نسبت به انتقالشون به مقطع ابتدایی معترضند !(از بس به معلم دبستان عزت و احترام قائلند [!] همه سر و دست میشکنن برای تدریس تو این مقطع!!!! یک بار رئیس اداره مون اومده بود مدرسه ما و بعد از اینکه از اهمیت مقطع ابتدایی و جایگاهش تو کشورهای پیشرفته برامون سخنرانی کرد و دلمون رو سوزوند! گفت: شما اگه دکترا هم بگیرین نمیگذاریم تغییر مقطع بدین!!!!)
بگذریم ... ما معلمان ابتدایی هم ازسازماندهی این دبیران تو مقطع ابتدایی ناراحتیم !
ما نسبت به حضور دبیران کم توان ، تو مدارس و مقطعمون اعتراض داریم !
آقایونی که این تصمیم رو گرفتن مطمئنا حتی یک روز هم توی یک کلاس 30-40 نفری مقطع ابتدایی تدریس نداشته اند !اصلا شاید کار یه معلم دبستانی رو از نزدیک هم ندیده باشند !
آقایون فکر می کنند کار تو مقطع ابتدایی یعنی بازی و شوخی! از نظر اونها یاد دادن خوندن و نوشتن و مفاهیم پایه ی علوم پایه ، کار مهمی نیست و هر کس با هر میزان توان و سواد از پس اون بر میاد!
تدریس چندین عنوان درسی ، کلاسداری و ارتباط برقرار کردن با بچه های مقطع ابتدایی به طور قطع برای دبیران توانمند و خوب دبیرستان هم مشکل خواهد بود چه برسه به دبیران کم توان!
(اونایی که تجربه ی تدریس تو مقاطع و پایه های مختلف رو دارند این نکته رو تأیید می کنند که پایه ی اول سخت ترین پایه تو تمام مقاطع برای تدریسه و عجیب اینکه خیلی از این معلمان بی تجربه و بی انگیزه ، تو این پایه مشغول میشن!)
دبیران دبیرستان اگه باید در تدریس یک درس توانمند باشند ، معلم مقطع ابتدایی باید توان تدریس تمام درسها رو داشته باشه ! معلم دبیرستان یک درس رو تدریس می کنه بدون اینکه دغدغه ی یادگرفتن و نگرفتن دانش آموزاشو داشته باشه ، نیاز چندانی به مهارت کلاسداری و ... هم نداره ؛ ولی معلم ابتدایی باید همزمان برای تدریس چندین درس برنامه بریزه ، نگران یادگرفتن و نگرفتن شاگرداش باشه (خود بچه ها اونقدر بزرگ نشدن که مسؤلیت یاد گرفتن رو به خودشون واگذار کرد!) کنترل و کلاسداری تو مقطع ابتدایی هم مهارتیه که تا کسی یک روز مجبور به انجام اون نشه نمیتونه به سختیش پی ببره!
دبیرانی که با اجبار و علی رغم میل باطنیشون برای تدریس به دبستان فرستاده میش طبیعتا بازده خوبی هم نخواهند داشت و در این بازی نامعقول و عمل بی تدبیر ، بچه های بیگناه دبستانها هستند که متضرر میشن و وجهه ی ما معلمای ابتداییِ که بیشتر از همیشه زیر سؤال میره!
توی حرف ، آقایون نسبت به اهمیت دوران ابتدایی تأکید می کنند و آینده ی کشور رو به این مقطع حساس! پیوند میزنند ولی تو عمل دریغ از یک جو اعتقاد به حرفهاشون !
آقایون حتی در استخدام معلم ورزش به تعداد کافی (حتی معلم غیر متخصص!) هم تو دبستانها کوتاهی می کنند و دانش آموزان پایه های اول و دوم و گاهی سوم رو هم از داشتن معلم ورزش اختصاصی محروم می کنند و همزمان در همایشها و کنفرانسهاشون دم از اهمیت سلامت جسم و روح بچه ها میزنند! یعنی حتی قبول ندارند که بچه های پیش دبستانی و اوایل ابتدایی که هنوز در حال رشدند، بیشتر از همه ی گروه های سنی به فعالیتهای هدفمند و علمی ورزشی محتاجند تا بچه های راهنمایی و دبیرستان ! حالا هم که آموزش این بچه های بیچاره رو دارند میسپارند دست معلمهای بی انگیزه و کارنابلد !
خلاصه ...
خانه از پای بست ویران است !و تا آموزش و پرورش واقعا (و نه فقط روی کاغذ) اصلاح و به سامان نشه امیدی به اصلاح جامعه نیست !
خشت اول چون نهد معمار کج ... علم اگه تو ثریا باشه که هیچ ! اگه رو زمین ریخته هم باشه ، هیچ زن و مردی از سرزمین پارس ، نمیتونه به اون دست پیدا کنه!!!!
پ ن:
یه خاطره هم بگم از شاهکارهای آموزش و پرورش که بخندین(و گریه کنین):
آموزش و پرورش فکر می کنه اگه از شرکت کنندگان رقابت های گوناگون طرح درس ، مقاله نویسی ، اقدام پژوهی و ...بخواد کارشون رو تو قالب CD هم ارائه کنند خیلی باکلاس و پیشرفته است !برای همین برای هر کاری (حتی یه فایل Word چند کیلو بایتی ) هم سی دی میخواد !(خدا میدونه چقدر cd و کاغذ برا همین طرحها هدر میره!)
یکی از همکاران ما در یکی از همین مسابقات چون وقت نداشته کارش رو تو سی دی بریزه ، از مغازه ی روبروی اداره یه سی دی خام خرید و اسم خودش و عنوان کارش رو روش نوشت و همینطور خام تحویل اداره داده و شیرین اینکه تو اون رقابت به مقام دوم هم نائل شد! بععععععععله!
........
یاد این لطیفه ی بامزه افتادم؛بگم بخندیم تا شاید کمی تلخی ماجراهای آموزش و پرورش رو فراموش کنیم!:
امروز از دانشگاه زنگ زدن بیا ثبت نام کن. تعجب کردم گفتم من که آزمون شرکت نکردم.
گفت اون روز تو تلگرام به دوستت گفتی شاید تو آزمون ارشد شرکت کنی، ما ثبت نامت کردیم آزمون هم جات دادیم، الان ترم دو هستی، نگران نباش درسِت خوبه، فقط شهریه بدهکاری!