سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

دریا! اگر آغوش گرمت بسته باشد

این رود سرکش را که از طغیان بگیرد؟

سید محمدامین حسینی

۲ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۵
سپیدار

مینی شعر (217)

۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۰
سپیدار

امروز از بچه ها خواسته بودم ابزار یه شغلی رو با خودشون بیارن ! 

4-5 نفر لوازم آرایشگری آورده بودن ! شونه و قیچی ، تا کاسه و فرچه و قلم مو ! اولیا لطف کرده بودن و لوازم میکاپ و بعضی ابزار خاص رو جزو ابزار آرایشگری نداده بودن بچه ها شون بیارن !

6-7 نفری هم لوازم خیاطی آورده بودن ! متر و نخ و سوزن تا چرخ خیاطی و انگشتانه و بشکاف !

ابزار نقاشی ، پلیس ، آشپزی ، بنایی هم بود . اما بیشترین آمار مربوط می شد به شغل پزشکی ! (10 نفرجعبه اسباب بازی لوازم پزشکی آورده بودن !) دو نفر گوشی واقعی پزشکی ، یه نفر مُهر ! سرنگ و چوب بستنی و ...

اما جالب تر اینکه بچه ای که پدر و مادرش هر دو پزشک هستن ، ابزار پزشکی نیاورده بود ! فانی بافت آورده بود و می گفت مثلا جواهر سازه ! دستبند و گردن بند و ... می سازه !

پزشکان کلاس ما

**********

طی سال و در موقعیت های مناسب و به خصوص موقع تدریس مشاغل اصرار دارم به بچه ها بگم که اینکه در آینده چه کاره میشن مهم نیست ! مهم اینه که آدم خوبی باشند و کارشون رو درست انجام بدن و خدا دوسشون داشته باشه!

بعد به پنجره های کلاسمون اشاره می کنم -که فوق العاده بد ساخته شدن و وقتی پرده نصب میشه دیگه امکان باز کردنشون نیست و تو روزهای گرم بچه ها خیلی اذیت میشن- و میگم : مثلا همین مهندسی که زحمت طراحی و ساخت مدرسه ی ما رو کشیده ! ببینید چقدر بد کار کرده !(و هر بار سر این مثال یکی از بچه ها میگه : دوست بابای من اینجا رو ساخته !)

********

پارسال مادر یکی از بچه ها همون اوایل سال (مهرماه) ازم پرسید : چه کار کنم بچه ام دکتر بشه؟!!!!!!!!!!

۳ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۵
سپیدار

تو کتاب علوم اولی ها یه آزمایش هست بدین شرح:

چند تا سنگ سیاه رو تو کیسه ای می ریزند و اینقد تکون تکونش میدن تا خاک سیاه تولید بشه !

چند تا سنگ سفید رو تو کیسه ای می ریزن و اینقدر تکونش میدن تا خاک سفید تولید بشه !

تو کیسه ی سوم یه سنگ سیاه و یه سنگ سفید می اندازند و بعد از تکان دادن زیاد ، خاک خاکستری به دست میارن !

هدف از این آزمایش هم اینه که بچه ها بدونن خاک از سنگ به دست میاد و تفاوت خاکها به خاطر تفاوت سنگهاست !

...

اما مگه با سابیدن سنگ تو کلاس چقدر میشه خاک تولید کرد؟ من یه سال این کار رو انجام دادم ولی اینقدر خاک تولید نشد که بشه اسمش رو " آزمایش" گذاشت ! یعنی راستش اصلا خاکی تولید نشد !

عوضش انجام این آزمایش با گچ های رنگی فوق العاده است

تولید خاکه گچ با یک رنگ گچ و تولید خاکهایی با رنگهای ترکیبی !

بچه ها از یک تا 100 شمردن و لیوان حاوی گچ ها رو تکون دادیم . هم تمرین ریاضی بود هم آزمایش علوم ! هم آموزش ساخت رنگ های ترکیبی از سه رنگ اصلی !

تولید خاک سبز از گچ های زرد و آبی خیلی برا بچه ها جالب بود !

چند تا از این گچ های مکعبی شکل با زوایای تیز داشتیم ؛ اونا رو انداختیم تو لیوان و تکونش دادیم ! هیجان بچه ها بعد از دیدن از بین رفتن زوایای گچ و گرد و صاف و بدون گوشه شدن گچ ها دیدنی بود !

********

پ ن: تا جمعه ان شاءالله پیک عید امسال رو میگذارم . همون پیک پارساله با کمی تغییر!

۱ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۰
سپیدار

عاشق این خط استاد امیرخانی ام کشیده هاش محششششششششششششره!

یه زمانی که حالش رو داشتم از روش مشق می کردم! یادش به خیر!

********

گل گفت اگر دستگهی داشتمی

                                        بگریختمی اگر رهی داشتمی

با بیگنهی چنین مرا می سوزند

                                       ای وای به من گر گنهی داشتمی 

نمیدونم شاعر این شعر کیه!

۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۵
سپیدار

یکی از سخت ترین درس ها  برای من تدریس "خوا" استثناست ! واقعا نمی دونم چه کار کنم بچه ها این کلمه های استثنا رو خوب یاد بگیرن !!!

کلمه هایی استثنا همیشه به دیوار و جلو چشماشون نصب میشه . هر سال هم با یه قصه و روش جدید این درس رو میدم ولی خودم خیلی از نتیجه اش راضی نیستم !

***

امسال از اول سال تا حالا چند تا از مادرا شکایت بچه هاشون رو بهم کردن که با خواهر و برادرشون راه نمیان و همه اش دعوا دارن ؛ خواهر و برادرشون کوچیکتر باشه که دیگه واویلاست ! حسادت و اذیتشون زیادتره !

 از یه هفته قبل به اطلاع اولیا رسوندم که برا درس "خوا" بچه ها باید عکس خواهر یا برادرشون رو بیارن !

***

تو راه مدرسه به قصه ای فکر می کردم که امسال برا تدریس این درس باید سرهم کنم ! داستان "خ "،"ا" و دوست جدیدشون "و" که ناشنواست و نمی تونه حرف بزنه !

- چند بار حین تعریف قصه با اشاره به نشانه های "خ و ا" از بچه ها می خوام که صدای هر کدوم رو بگن . نکته اینجاست که موقع اشاره به "و" بچه ها باید دهانشون رو محکم ببندن و حرفی نزنن !)

طی این قصه با بچه ها درباره ی آدمهایی که دچار معلولیتی هستن و توانایی هاشون حرف زدیم . از طرز رفتار با اونا ، اینکه اونا هم مثل ما نقاشی های خدا هستند و نباید نقاشی های خدا رو مسخره کنیم ، اینکه همون طور که ما قد و رنگ چشم و پوست و رنگ و حالت موها و پدر و مادر و ... رو خودمون انتخاب نکردیم پس نباید باهاشون پز بدیم. نباید چیزهایی که خدا داده رو دوست نداشته باشیم و بقیه رو به خاطر چیزی که دست خودشون نبوده اذیت کنیم !و کلی از این بحث ها...

بعد درباره ی خوبی های داشتن خواهر و برادر تو بچگی و بزرگسالی حرف زدیم ! همبازی بودن ، دعوا کردن ، کمک هم بودن ؛ تو بزرگسالی کمک ها و درد و دل های خواهرانه ، پشت گرمی های برادرانه و ... 

سر هر کدوم هم کلی نقش بازی کردم که: خواهر ! دلم گرفته میایی با هم کمی حرف بزنیم؟ خواهر قرمه سبزی رو چطوری بپزم؟خواهر ... (داغ دلم تازه شد!)

یا اگه کسی بخواد اذیتت کنه داداشت میاد و مواظبته ! : کی بود خواهر من رو ناراحت کرد؟ و ... (برای اینکه بار دراماتیک قصه رو بالا ببرم مجبور شدم برادره رو بزن بهادر و قیصرطور! نمایش بدم ! از اینایی که مشت حواله ی طرف می کنند و با سر میرن تو صورت یارو! تا بچه ها بخندن!)

(البته فکر کنم این مدل خواهر و برادرها دیگه به افسانه ها پیوسته باشن ! )

بعد بچه ها عکس خواهر و برادرشون رو تو دفترشون چسبوندن و دورش رو تزیین کردن و کنارش نوشتن :

من و .... با هم خواهر /خواهر و برادر هستیم .

من خواهرم/برادرم را دوست دارم !

***

7 نفر از بچه ها خواهر و برادری نداشتن طفلکی ها ! (کلی دلشون رو سوزوندیم ! ) بعد برای اینکه خیلی غصه نخورن ازشون خواستم 2 تا 2 تا و 3 تا 3 تا دستشون رو بدن به هم و خواهر هم بشند ! پس از این کار اونها هم عکس خواهر جدیدشون رو تو دفترشون چسبوندن !

۲ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۰
سپیدار

۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۹
سپیدار

متن املا و روانخوانی نشانه های (خوا) و (تشدید)

Avazak.ir Line27 تصاویر جداکننده متن (2)

متن املا و روانخوانی خوا تشدید

هر دانلود پنج صلوات

صلواتها به نیت سلامتی آقا جانمون

پ ن:      

بهار پشت در است.
به گوش پنجره
آرام
نسیم گفت و گذشت...

 

مژگان عباسلو

۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۰۲
سپیدار
سلـــــــــــــــــــــــام
من که هر سال قبل عید فصل 20 رو تموم می کنم و 5 تا فصل دیگه می مونه برا بعد عید . اما فصل 22 رو هم قبل عید ان شاءالله میگذارم !

  پاورپوینت فصل 21 ریاضی اول دبستان :
پاورپوینت فصل21ریاضی اول دبستان

هر دانلود پنج صلوات

پ ن:


 زمین آسمان جُل را به حال خویش بگذارید         کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها

بیاید هر که از فرهاد شیرین عقل تر باشد          نیاید هیچ کس جز ما و مجنون ها و لیلاها


محمدمهدی سیار

۱ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۵
سپیدار

 من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم  ...

********

چهارشنبه درباره ی انتخابات برای بچه ها گفتم و ازشون خواستم صبح جمعه با پدر و مادرشون برن رأی بدن و برای شنبه یه نقاشی از چیزهایی که دیدن بکشند .برنامه هم این بود که شنبه نقاشی ها رو به دیوار بچسبونیم و با رأی گیری ، بچه ها خودشون بهترین نقاشی رو انتخاب کنند !

ظهر دیروز (جمعه) یکی از مامانا برام پیغام گذاشته که : رها از صبح رفته رو مخمون که بلند شین بریم رأی بدیم . الان هم باهامون قهره!

از عصر تا آخر شب هم کوچولوهای کلاسم یکی یکی عکسهایی رو که با برگه ها و صندوق رأی گرفته بودن ، برام می فرستادن و من هم تک تک ازشون تشکر می کردم!

البته خیلی ها هم گفتن مسئولین نذاشتن عکس بگیرن !(مسئولین بی ذوق!) عوضش بعضی هاشون برای عکس گرفتن کارتهاشون رو انداخته بودن گردن بچه ها ! یکی هم عمو پلیس حفاظت حوزه رو گزینه ی مناسبتری برا عکس انداختن تشخیص داده بود!

خود ما از ساعت  10 و نیم تا 12و نیم تو صف رأی بودیم برای نوشتن(1+1-16+30) اسم ! شلوغ بود و تند تند تذکر میدادن که عجله کنید !
برا نماز صبح که بلند شدم ، به خاطر اسپاسم عضلانی ، ساق پام بدجوری درد می کرد! با اون پادرد راه رفتن و 2 ساعت تو صف وایستادن کمی سخت بود . کاش همون بعد از تماشای رأی دادن آقا از تلویزیون ما هم می رفتیم ! ولی مگه این خانواده حرکت می کنن!

امروز هم که تعطیله! همون شنبه ای که سه چهار روزه با قاطعیت اعلام میشد به هیچ عنوان تعطیل نیست !

خلاصه :

اللّهم رضاً برضاک/اللّهم اجعل عواقب امورنا خیرا

*******

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست

اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۰
سپیدار