سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

از فردا

 در این شهر

 شکسته می خوانم نمازهایم را

 تو میروی

 و تمام شهری که وطن من است

 غرق غربت می شود

◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆

پ ن: ابکنی ... وبک للیتاما...

۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۴
سپیدار

v

خسته ام ...

از زمین و از زمان؛

مرا

 V کـــــــــــــــــــــوچکی بکش در آسمان!!! 

{ مژگان عباسلو}

پ ن:

گاهی دلِت اینقدر نازک میشه که یه حرف ، یه حرکت، یه نگاه ، یه هیچی ، یه هرچی ، میتونه مثل شکسته های یه لیوان نشکن ، خرد و خاکشیرش کنه !

۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۷
سپیدار

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

امام جعفر صادقعلیه السّلام:

نوروز روزی است که خداوند از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند و برای او شریک نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند و به پیشوایان دین ایمان بیاورند.

همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد.

همان روزی است که پیامبر خداصلّی الله وعلیه واله وسلّم امیرالمومنین علی علیه السّلام را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند و خرد کرد، چنان که ابراهیم نیز چنین کرد.

همان روزی است که پیامبرصلّی الله وعلیه واله وسلّم به یاران خود فرمود تا با علی علیه السّلام به عنوان امیرالمومنین بیعت کنند.

همان روزی است که قائم آل محمدصلّی الله وعلیه واله وسلّم  و اولیای امر در آن ظهور کنند.

همان روزی است که قائم بر دجال پیروز شود و او را بر دار می کشد .

و هیچ روزِ نوروزی نیست که ما در آن منتظر گشایش و فرجی نباشیم،

زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

سال نوی همه تون پر خیر و برکت

۰ ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۰
سپیدار

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

امروز آش پشت پای خاله نازنینم رو -که رفته زیارت خونه خدا - پختیم!

بماند که زیر شُرشُر بارون چطور آش پخته شد و پخش شد! به خواهش من کاسه های چینی گل سرخی آوردن و مقداری از آش رو به جای ظرف یه بار مصرف، با اونا پخش کردیم! اصلاً بیشتر لذت خوردن آش ، به همین کاسه ی چینی ، اونم از نوع گل سرخیه!مگه نه؟ ... جاتون خالی (البته ناگفته نماند که کار ما که تموم شد ، آفتاب هم در اومد! اونم چه آفتابی!)

 امروز یه استدلال هم برای استفاده از ظروف یه بار مصرف شنیدم که دیگه آخرش بود! (پُر بیراه هم نمیگن که آدم تنبل عقل چاهار تا وزیر رو داره!! )و اون اینکه: برای مردم سخته یه بار بیان آش رو بگیرن ببرن بالا (مثلا طبقه چهارم) و یه بار کاسه اش رو بیارن پایین!!! (تنبل نرو تو سایه، سایه خودش میایه!)

پ ن1 : روزهایی که قراره به بچه ها تو کلاس، غذا یا هر خوراکی ای داده بشه که نیاز به ظرف داره ، اصرار دارم بچه ها خودشون کاسه و قاشق و ... بیارن ! هر چند وقتی برنامه همگانی و شامل کل مدرسه است ، اولیای مدرسه ، آوردن ظرف توسط بچه ها رو بی کلاسی و دون شأن مدرسه میدونن ! ولی در این مواقع هم من همچنان ساز مخالف میزنم و بچه های کلاسم از خونه ظرف میارن! آخه زمین چه گناهی کرده که ما ساکنش شدیم؟!!!! ...والّا!

پ ن2: بله میدونم ظروف یکبار مصرف گیاهی هم هست ، ولی  اصلاً چرا زباله؟! جایی که میشه زباله تولید نکرد!

پ ن3: تو عید و تعطیلات و مسافرتها مواظب زمین یکی یه دونه مون باشیم

۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۵۷
سپیدار

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

پ ن:

فدای عطر «حوّل حالنا»ی سال تحویلش

۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۶
سپیدار

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

1.

: چقدر من بدشانسم ! چقدر بدبختم! ببین چطور شد؟ خدا هم نمیخواد من برم زیارت خونه ش...
...
خیــــــــــــــــــــــــــــــلی ناراحت بود! خیـــــــــــــــلی غصه می خورد! خاله جونم رو میگم. قرار بود 8 اسفند برن زیارت خونه ی خدا ! مراسم قبل از رفتن رو گرفته بودن و آماده ی پرواز که یه روز قبل از حرکت ، خبر رسید: سفر کنسل شده!
...
ویزاها جور شد و شکر خدا امروز رفتن.
حالا سال تحویل و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تو مدینه اند! که اگه 8 اسفند میرفتن همچین سعادتی نصیبشون نمی شد!
★☆★☆★☆★☆★☆★☆★
2.
عاشق این آیه ی قرآنم:
 
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
آیه ی 216 سوره ی بقره
 
جهاد بر شما مقرر شد حال آنکه برای شما ناخوشایند است ، و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما بهتر است ، و بسا چیزی را دوست دارید که به زیان شماست  . و خدا می داند و شما نمی دانید.
...
آیه ای که از خوندنش سیر نمیشم! ... با اینهمه هنوز تو قلبم جاش محکم نیست ! دوسش دارم ، عقلاً قبولش دارم ولی ... قلبم مطمئن نیست ! آروم نیست ! باید اینقدر تو گوشش بخونم تا این قلب مضطرب ، دیرباور و سنگین ،  آروم بشه ، باورش بشه ... نرم بشه !

 *عنوان متن : قسمتی از آیه ی 260 سوره ی بقره

۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۱۳
سپیدار

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

 شاید کمی دیر شده باشه... ولی می نویسم ! برای آینده و آیندگان!

از وبلاگ بیمارستان دریایی دکتر یونس ، رسیدم به "مسیر"!

نویسنده ی محترم وبلاگ "مسیر " ، آخرین پست وبلاگشون رو اختصاص دادن به (ایرانی خریدهاشون ) تقریبا یه ماهی هست که این پست نوشته شده و بیش از 100 نفر از دوستان با کامنتهاشون ، کمک کردن به غنی تر شدن مطلبشون !

اما موضوع چیه؟

خانواده ی مادری "مسیر " جان ،خانواده ی مرفهی هستن که به قول خودشون ، خرید جنس ایرانی براشون فحش ناموسیه ! اما مادر جان "مسیر"جان ، نسبت به ایران و تولید ایرانی ، غیرت دارن! (غیرتا! نه اینکه این حرف فقط لقلقه ی زبونشون باشه ، مثل من و خیلی های دیگه!) حالا "مسیر"خانوم زحمت کشیدن و ابتدا از برندها و مارک های خوب ایرانی که خودشون و دوستان و خانواده شون خریدن ، گفتن همراه با آدرس سایت و فروشگاه و از بقیه خواستن اونا هم تجربیاتشون رو رو کنن! و دوستان دیگه هم زحمت کشیدن و برندها رو طبقه بندی و لیست کردن ! همراه با لینک سایت محصولات و آدرس فروشگاه ها تو جاهای مختلف!

لینک دو پست آخر و لیست تهیه شده هم اینها هستن:

***فرهنگ سازی به رنگ مادر ***

**ایرانی خریدهایم**

*جدول محصولات*

پ ن: من خودم خیلی اهل خرید کردن ، اونم با توجه به مُد و برند نیستم ، راستش تا چند سال پیش هم اصلا برام مهم نبود برند و مارکش ایرانی باشه یانه! اگه از چیزی خوشم می اومد ، همین که با پول تو کیفم تناسب داشت کافی بود تا بخوام بخرمش! اما چند وقتیه دلم میخواد یه طور دیگه باشم! و این جدول شاید کمکم کنه برا طور دیگه شدن!

۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۰۰
سپیدار

امروز بعد از هرگز ! دستم به توپ خورد! ... وسط بازی احساس کردم ، چقدر این "خودم" رو دوست دارم ! "خودم"ی که بالا و پایین میپره ، بلند میخنده و از اون مهمتر، بقیه رو هم میخندونه ! "خودم"ی که خیلی وقت بود ندیده بودمش ! و حسابی دلم براش تنگ شده بود ! "خودم"ی که دنبال یه فرصت و بهونه می گشت که بگه - باور کنی یا نه - من هنوز هستم!

***

۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۴۰
سپیدار

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

بله ! همونطور که گفتم ، تو عملیات " کتابخونه تکونی" یه غنیمتی پیدا کردیم که خیلی قشنگه! در اصل مخصوص نوجوون هاست ولی هر کسی میتونه ازش لذت ببره!( من که خیـــــــــــــلی دوسِش دارم!)

 مجموعه کتاب (علمی ولی شیرین تر از داستان)

۴ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۱۸
سپیدار

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

دو تا از کارهای خونه تکونی ، الّا و لابد ، وظیفه ی خاص منه!  "آکواریوم تکانی" و "کتابخونه تکانی"!

1-کار سخت و زمانبر ، آکواریومه! سالی یک یا دو بار باید آب و شن و وسایل توش رو  خالی و دوباره بچینم ! کاری که حداقل یه روز وقت می بره!

و احتمالاً برای ماهی هایی که طی سال ، جمع دوستانشون رو ترک کردن، جایگزین بیاریم!

2-کار شیرین و دوست داشتنی اما ، تمیز کردن کتابخونه ست. طی این کار ، کتابهایی رو کشف! می کنم که دوست دارم برای بار چندم بخونمشون! اینها رو جدا می کنم برای قفسه ی توی اتاقم تا عید از خجالتشون در بیام!

اول اینکه اینها نصف کتابهای ماست! دوم :از اونجایی که هر سال اردیبهشت عزا می گیرم که کتابهای جدید رو که از نمایشگاه می گیرم ، کجا جا بدم! تو همین خونه تکونی عید تا جای ممکن کتابها رو از کتابخونه خارج می کنم! حالا یا میرن تو انبار یا ...

(پارسال 50 جلد کتابی رو که دوست نداشتم ، چیدم تو کارتن و گذاشتم کنار سطل زباله ی سرکوچه تا عزیزان شهرداری زحمتش رو بکشند!)

توی این "کتابخونه تکونی" یه مجموعه کتاب کشف کردم برای نوجوانان، توووووووپ!!!!! که تو پست بعد خدمتتون عرض می کنم!

۴ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۰۴
سپیدار