سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسسات خیریه» ثبت شده است

با صدای زنگ در از جا می پری . منتظر اومدن کسی نیستی . خانمی مؤدبانه ازت میخواد که چند لحظه از وقتت رو بگیره . تو هم سخاوتمندانه این وقت رو در اختیارش قرار میدی !

: من از فلان خیریه اومدم و برای فلان گروه نیازمند ، کمک جمع می کنم و ...

***

تو خیابون داری راه میری که صدایی تو رو به بخشیدن چند لحظه از وقتت دعوت می کنه . خانمی (و گاهی آقایی) با ظاهری آراسته و با دفتر دستکی در دست ، از تو میخواد به فلان قشر آسیب دیده و آسیب پذیر با دست این گروه خیریه کمک کنی !

***

نمیدونم شاید کسانی جنبه های مثبت این حرکت رو ببینند و ازش دفاع کنند ولی من بهشون اطمینان ندارم و عملشون رو همون تکدّی گری و گدایی می دونم که فقط به جای برانگیختن حس ترحم مردم نسبت به خودشون با ظاهری رقّت انگیز و ادبیاتی ذلیلانه ، شیوه ی مدرن تری در پیش گرفتن . ظاهری شیک و ادبیاتی با کلاس .

پول دادن به متکدیان ترویج این کاره و تا جایی که کنترل احساساتم دست خودم باشه و جز در مواقعی که واقعا راه فراری از دستشون نداشته باشم بهشون کمک نمی کنم . ولی واقعا تعدادشون زیاد شده و هفته ای نیست که تو تور یک یا چند تا از این گدایان و کلاهبرداران مدرن نیفتیم . کاش راهی برای ندیدنشون بود ...

***

یه بار یکی از این خانم ها جلوی در اومده بود .بهش گفتم که شرمنده ام ، ما ترجیح میدیم از طریق مؤسساتی که خودمون می شناسیم به افراد نیازمند کمک کنیم و ...

خانومه در حین این گفتگو چیزی گفت که بیشتر از قبل به این نتیجه رسیدم که نباید به این جور افراد کمک کرد .

می گفت بهشون میگن آرایش کرده و کمی بد حجاب باشند تا پول بیشتری جمع کنند !!!

***

براتون عجیب نیست خانومی از صبح تا شب کوچه به کوچه و خونه به خونه راه بیفته و در بزنه و اعانه جمع کنه؟!متفکر

به قول این داش مشتی های قدیم (که حیف نسلشون منقرض شده!) اگه من جای پدر ، برادر یا شوهر این زنهای نیکوکار[!] بودم سرشون رو میذاشتم لب باغچه و گوش تا گوش می بریدم ! والا!

***

پ ن 1: مامان میگه نباید کسی رو که میاد جلوی در ، دست خالی برگردوند !

ولی من میگم اتفاقا باید دست خالی برگردوند ! اونها هم به اعتبار همین تفکر و اعتقاد ما تو کوچه ها پلاسند! اگه بهشون کمک کنی تعدادشون کم نمیشه که هیچ ، یواش یواش کار به جایی میرسه که باید یه صندلی پشت در خونه بذاری و با یه گونی پول بشینی جلوی در تا خدایی نکرده کسی از صف طویل این گدایان مدرن از در خونه ات دست خالی برنگرده !

پ ن2: نیازمندان واقعی آبرومندند و نیکوکاران واقعی هم همینطور !

۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۹
سپیدار