سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مازیار بیژنی» ثبت شده است

تاریخ مستطاب آمریکا

مستطاب !!! اصلا تو دهن جا نمیشه از بس ثقیل و سنگینه!

"تاریخ مستطاب آمریکا " ! تاریخ و آمریکا رو که می فهمم ولی این "مستطاب" یعنی چی؟ در فرهنگهای لغت مستطاب را پاکیزه و شایسته و پسندیده و نیکو و خوش ترجمه کرده اند .

پس به زبان شیرین خودمون میشه همون : تاریخ خوشگل و تر و تمیز آمریکا

نویسنده : محمد صادق کوشکی - کاریکاتوریست : مازیار بیژنی

انتشارات خیزش نو

*******

لابد فکر می کنید یه کتاب تاریخ بی مزه ی کسل کننده ی اعصاب خُرد کنه که خوندنش شکنجه ی شب امتحانِ دانشجوهای رشته ی تاریخه و از حوصله ی ما ، خارج!!! نه؟

 اصلا باورتون میشه این کتاب ، با این اسم عجیب یه کتاب جدی در قالب طنز باشه؟!

بله "تاریخ مستطاب آمریکا " خلاصه ی بامزه [!] و شسته رُفته ای از تاریخ آمریکا از تولد (البته تولد شناسنامه ای!...گویا آمریکا هم مثل بعضی از مردم سن شناسنامه ایش با سن واقعیش نمی خونه و صغر سن داره!) تا همین چند روز پیشه!

تلخیِ موضوع و محتوای کتاب رو روایت طنزآمیز محمد صادق کوشکی بعلاوه ی کاریکاتورهای واقعا قشنگ مازیار بیژنی کمی تلطیف کرده و همین طنّازی و کاریکاتورها خوندن کتاب رو شیرین کردن.

نکته ی مهم اینه که به نظرم کتاب بیشتر از اینکه نوشته ی دکتر کوشکی باشه روایت ایشونه! یعنی چطور بگم ... کتاب "تاریخ مستطاب ..."یه جور ترجمه ی طنزآمیز از چند تا کتاب مثل : "تاریخ آمریکا" نوشته ی هاوارد زین ، "ایالات شکست خورده" ی نوام چامسکی ، "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" اوریانا فالاچی و چند تا کتاب دیگه است . که بخش هایی از اونها به فارسی شیرین برگردانده و روایت شدن . (و این نکته به نظرم اصلا عیب کتاب نیست که هیچ! حُسنش هم هست . یعنی کتاب نظر شخصی ایشون نیست که بعضی حضرات دربرابرش جبهه بگیرن و همچنین مدارک و مستندات هر مطلب در پاورقی های کتاب اومده!)

از محسّنات دیگه ی کتاب اینه که بخش عمده ایش به تاریخ خود آمریکا و روابطش با بقیه ی نقاط جهان پرداخته و این برای منی که تا حدودی در تاریخ روابط ایران و آمریکا مطالعه کردم یعنی مطالب تکراری کتاب حداقله!

یک مقدمه کاملا جدی!

تاریخ ایالات متحده آمریکا خیلی جدی است! آن قدر جدی که حتی بخش ها و قسمت های شوخی آن هم جدی است! (تعجب نکنید! آن هایی که تاریخ را می شناسند. می دانند قسمت هایی از تاریخ هر جایی شوخی است! یعنی همه جای یک تاریخ نمی تواند جدی باشد! مثلا ساختن مناره با کله ی مردم کرمان توسط آقامحمدخان قاجار به نظر شما شوخی نیست؟) و طبیعی است شوخی کردن با این تاریخ بسیار جدی، کار ساده ای نیست! چون آمریکایی ها بر خلاف ظاهرشان بیش از حد مجاز جدی اند!

واقعا چه جوری باید با تاریخ ملتی که اسطوره اش «کابوی»، نماد هویتی اش «غرب وحشی» پیروزی شاخصش «انفجار بمب های اتمی در ژاپن»، غذای ملی اش «همبرگر»، عامل برتری اش «هزاران موشک و بمب هسته ای» و هنرمند اخراجی اش «چارلی چاپلین» است، شوخی کرد؟ (لابد می دانید چاپلین سال های سال در تبعید زندگی کرد، چون مقامات آمریکا او را اخراج کرده بودند! او پس از جنگ جهانی دوم تا لحظه ی مرگش امکان زندگی در آمریکا را نیافت، چون بعضی فیلم هایش به مذاق سیاستمداران آمریکایی خوش نیامده بود!)

به هر حال در صفحات آینده خواهید دید که چگونه از پس این مهم برآمده ایم! آن هم در حالتی که تاریخ و جغرافی و تفکر و همه چیز دیگر در آمریکا به سه موضوع اصلی و محوری باز می گردد! «دموکراسی»، »حقوق بشر» و «آزادی»! اصولا هیچ چیز در آمریکا نیست که به این امور مربوط نباشد! چه جوری اش را باید بخوانید!

قسمتی از این کتاب درباره خود آمریکایی ها و تاریخ شان است! قسمتی دیگر در خصوص آمریکا و «ماست» و بخشی هم به آمریکا و دیگران (غیر از ما!) اختصاص یافته!

هدف این کتاب، آموزش تاریخ نیست بلکه روایت آن است! به همین دلیل هر چه در این کتاب می خوانید «مستند» است! یعنی منابع و استادش موجود است و هیچ مطلبی بدون سند نیامده! اما راست و دروغش گردن ما نیست! گردن نویسندگان محترم مطالبی است که نشانی آن ها در انتهای هر مطلب آمده! آنهایی که حال و حوصله تحقیق دارند به منابع مراجعه کنند و آن هایی که بی حال و حوصله اند به ما اعتماد کنند!

کتاب قشنگیه . بخش هایی از کتاب مثل قسمتی که مربوط به ویتنام بود برام تازگی داشت و بخشی که مربوط به آفریقایی ها بود شدیدا منو یاد رمان بی نظیر و معرکه ی "ریشه ها" ی الکس هیلی می انداخت.

و این هم یه یه بخش کوچک از این کتاب خوب:

شاهین سیاه ، از جمله رؤسای قبایل سرخپوست بود و از جمله تنبل ترین شاگردان مکتب آموزش اخلاق آمریکایی ها به شمار می رفت  (و البته هیچ وقت هم نتوانست در این کلاس نمره ی قبولی به دست بیاورد) که در سال 1823 به دست ارتش آمریکا اسیر شد . البته افراد قبیله اش قبل از او کشته شده بودند ، چون به گفته ی یکی از افسران ارتش آمریکا "کاسه ی صبر رئیس جمهور ما لبریز شده ! او سعی کرد تا سرخ پوست ها را اصلاح کند اما چون اصلاح نشدند تصمیم گرفت تا آنها را از روی زمین محو کند ! اگر سرخ پوست ها نمی توانند اصلاح شوند پس باید بمیرند ."

همین آقای شاهین سیاه درباره ی ماجرای آموزش فضایل اخلاقی به سرخ پوست ها توسط آمریکایی ها چنین گفته است:" سرخ پوستی که به اندازه ی مردان سفید ، بد باشد نمی تواند در قبیله ی ما زندگی کند . مردان سفید آموزگاران بدی هستند . آن ها نوشته ها و قراردادهای دروغ با خود می آورند ، به روی سرخ پوست ها می خندند تا فریبشان دهند ، با سرخ پوست ها دست می دهند تا اعتمادشان را جلب کنند و بعد با مشروبات الکلی آنها را مست و زنانشان را فاسد می کنند ! ما به سفیدها گفتیم که ما را به حال خود رها کنند ، ولی آن ها ما را همیشه تعقیب کرده و از هر سو راه را بر ما بستند و مانند مار دور ما حلقه زدند . آن ها ما را مسموم کردند . ما هم کم کم مثل آن ها شدیم . دروغگو و ریا کار ، تنبل و بی عفت و اهل وعده دادن و عمل نکردن ! درست است که سفیدها پوست کلّه ی ما را نکندند اما کار بدتری کردند ، آنها دل های ما را مسموم کردند ."

البته شما هم موافقید آدم کردن سرخ پوستی که اینگونه درباره ی ملت بزرگ آمریکا اظهار عقیده می کند چقدر کار دشوار و ناممکنی بود و می توانید تصور کنید که آمریکایی ها برای اصلاح چنین سرخ پوست هایی چقدر و چگونه مجبور به استفاده از تیغ شدند !

فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ
****
پ ن1: فیلمهایی که به نوعی به زندگی سرخ پوستها مربوط میشه رو دوست دارم . و همیشه دلم می سوزه که چرا مقابل مهاجمان به سرزمینشون نتونستن مقاومت کنند ! چرا قلم پای اولین سفید پوستی که وارد سرزمینشون شد رو نشکستن !و یاد این جمله ی ویولون زن به کونتاکینته ی آفریقایی تو کتاب معرکه ی "ریشه ها" می افتم که:
 "همه ی شما افریقایی یا و سرخپوستا یه جور اشتباه کردین - گذاشتین سفیدا به جایی که زندگی می کنین قدم بذارن . بهشون غذا دادین و جایی دادین که بخوابن و تا بخودتون اومدین دیدین که با لگد بیرونتون میندازن یا اسیرتون میکنن ."
پ ن 2:آمریکا دقیقا همون آمریکاست . و جالبه که هنوزم که هنوزه روشش هم همونه
پ ن3:  همسر برادرم کتاب رو روی میز دید و پرسید چی می خوندی؟ جلد کتاب رو نشونش دادم . بعد (طبق عادت دیرین که اطرافیان تا شعاع چند متری باید و لابد در لذت کتاب خوانی من شریک شوند!) ازش خواستم که گوشش رو به من بسپاره تا قسمتهایی از این کتاب رو براش بخونم . بزرگوارانه قبول کرد . بعد از خوندن اون بخش مورد نظر ، نظرش جلب شد و گفت : فکر نمی کردم اینقدر کتاب قشنگی باشه ! و اینطوری شد که 5-6 صفحه ی دیگر هم شنونده ی کتاب خوانیِ ما شد و خواست که بعد از اتمام خوندنم ، کتاب رو بهش امانت بدم تا اون هم بخونه !
پ ن 4: راستی ! کتاب تقدیمی قشنگ و به جایی هم داره
تقدیم به نادر مهدوی
که آمریکایی ها او را بهتر از ما می شناسند
۲ ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۰۰
سپیدار