سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیصر امین پور» ثبت شده است

پر ز جوشش و سرود

مثل رود بود

پاک و بی ریا

مثل بوریای مسجدی

در میان راه

ساده و صمیمی و نجیب

مثل کلبه ای غریب

در کنار روستا

سبز و سربلند و خوب

مثل جنگل شمال

مثل نخلی از جنوب

گرم و مهربان

مثل آفتاب بود

جاری و زلال و صاف

مثل آب بود

رودی از ترانه و حماسه بود

ساده و خلاصه بود

شعر ناب بود

تازه بود و مختصر

مثل یک خبر

مثل یک خیال

مثل خواب بود

مثل یک جوانه در بهار

سر زد و دمید

مثل یک پرنده در غبار

پر زد و پرید

قیصر امین پور


امروز 8 آبان روز پر کشیدن قیصر شعر ایران بود . آنکه نام دیگرش درد بود . کسی که جای خالیش هرگز پر نخواهد شد .

هر چند این شعر رو برا سلمان هراتی گفته ولی مصداق بارزش خودش بود .خودِ قیصر عزیز ما!

۳ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۰
سپیدار

من از عهد آدم تو را دوست دارم      از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!  من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما: تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم
قیصر امین پور

آهنگ دوستت دارم - علیرضا قربانی

۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۷
سپیدار

هفتاد پشت ما از نسل غم بودند 

ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد ، بوی تو می آید 

تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد 

 

۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۱۱
سپیدار

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

(قیصر امین پور)

◆•◆•◆•◆•◆•◆◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆

پ ن:

از عمر من آنچه مانده بر جای        برگیر و به عمر دوست افزای       

 

۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۲
سپیدار

دردهای من

جامه نیستند 

             تا ز تن در آورم

"چامه و چکامه"  نیستند

تا به "رشته ی سخن" درآورم

نعره نیستند

            تا ز "نای جان" برآورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که جنس پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

                                    درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

                                درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

                           زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۰
سپیدار

منبع: نقاش فقیر

راستی آیا

کودکان کربلا

تکلیفشان تنها

دائماً تکرار مشقِ آب ! آب!

مشقِ بابا آب بود؟

(قیصر امین پور)

۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۰۸:۵۰
سپیدار

یشب و امروز شبکه افق یه برنامه ای پخش کرد با نام " همزاد عاشقان ". برنامه ای درباره ی قیصر امین پور عزیز!

 برنامه ای پر از شعرخوانی های قشنگ با صوت و تصویر قیصر عزیز - مخصوصا شنیدن " دستور زبان عشق " از زبون خود قیصر خیلی شیرین بود  - و جمعی از آدمهای نازنین مثل ، حسام الدین سراج ، عرفان نظر آهاری ، مصطفی رحماندوست  ، ....

 "درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد ..." 

◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆

دست عشق از دامنِ دل دور باد!

می توان آیا به دل دستور داد؟
 
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
 
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
 
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
 
خوب می دانست تیغ تیز را 
در کف مستی نمی بایست داد
۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۶
سپیدار

یک نفس با دوست بودن همنفس 

آرزوی عاشقان این است و بس

 واحه های دوردست دل کجاست

 تا بیاساییم در خود یک نفس؟ 

واحه هایی گم که آنجا کس نیافت

 رد پایی از نگاه هیچ کس 

خسته ام از دست دلهایی چنین 

پیش پا افتاده تر از خار و خس

 ارتفاع بالها :سطح هوا 

فرصت پروازها : سطح قفس 

خسته از دل ، خسته از این دست دل ،

 ای خوشا دلهای دور از دسترس! 


  از کتاب "آینه های ناگهان" قیصر امین پور

پ ن : 

همیشه دورترین سیب شاخه سرخ تر است              هبوط کن که نچینم دسترس ها را!

۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۱۱
سپیدار

مردم همه 

           تو را به خدا 

                       سوگند می دهند

اما برای من

تو آن همیشه ای

                  که خدا را به تو

                                   سوگند می دهم! 

              ________________________________________________

شعر از قیصر امین پور عزیز،کتاب "آینه های ناگهان "

۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۲
سپیدار

ما

 در عصر احتمال به سر می بریم

در عصر شک و شاید

در عصر پیش بینی وضع هوا

از هر طرف که باد بیاید

در عصر قاطعیت تردید

عصر جدید

عصری که هیچ اصلی

جز اصل احتمال، یقینی نیست

***

اما من

بی نام تو

            حتی

                   یک لحظه احتمال ندارم

چشمان تو

عین الیقین من

قطعیت نگاه تو

                 دین من است

من از تو ناگزیرم

من

بی نام ناگزیر تو می میرم


از کتاب آینه های ناگهان، قیصرامین پور، با اسم  "عصر جدید "، که من دوست دارم بگم،"عصر احتمال"!

 این کتاب "آینه های ناگهان " رو خیلی دوست دارم. نه فقط به خاطر شعرای قشنگش، که شعر قیصر یعنی شعر قشنگ! به خاطر جلد سرمه ای خوش رنگش، و اسم کتاب که با خط نستعلیق نقره کوب، روش نوشته شده، به خاطر کاغذ تقریبا کاهی کتاب ، که شدیدا بوی ناب کتاب میده! و هر وقت تو دستم میشینه، اول بوش می کنم!!! یادش به خیر ،اردیبهشت 80 خریدمش!

۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۶
سپیدار