سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علیرضا قزوه» ثبت شده است

شب و روزم گذشت، به هزار آرزو

نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

 

نه سلامم سلام، نه قیامم قیام

نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

 

دل اگر نشکند، به چه ارزد نماز؟

نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

 

نه به جانم شرر، نه به حالم نظر

نه یکی حسب حال، نه یکی گفت و گو

 

نه به خود آمدم، نه زِ خود می روم

نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

 

همه جا زمزمه ست، همه جا همهمه ست

همه جا «لا شریک...»، همه جا «وحده...»

 

نبرد غیر اشک ، دل ما را به راه

نکند غیر آه ، دل ما را رفو

 

نشوی تا حزین، هله! با می نشین

هله! سرکن غزل، هله! ترکن گلو

 

به سر آمد اجل، نسرودم غزل

همه اش هوی و های، همه اش های و هو

 

هله! امشب ببر به حبیبم خبر

که غمش مال من، که دلم مال او

 

هله! از جان جان، چه نوشتی؟ بخوان!

هله! گوش گران! چه شنیدی؟ بگو!

 

ببریدم به دوش، به کوی می فروش

که شرابم شراب، که سبویم سبو

علیرضا قزوه

 

 

۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۱
سپیدار

بختت نه سپید است و نصیبت نه سیاهی

محکوم به مرگی چه بخواهی چه نخواهی

کو عشق که ما را برساند به رسیدن

کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

آبی به شهیدان عطشناک ندادیم

مردند لب شط فرات آن همه ماهی

ای کشته ترحّم کن و ای تشنه تبسّم

ای ناله شهادت شو و ای گریه گواهی

سنگم بزن ای دوست، دلم میکده اوست

 ما را بشکن آینه ی ماست الهی

آن سوتر از این غمکده دریای وصالی ست

 عاشق شو و فارغ شو و سالک شو و راهی

درویشی ما سلطنت ماست، اگرچه!

دنیاست گدایی که رسیده ست به شاهی...

*****^^^^^*****^^^^^*****^^^^^*****

شعر "حکایت" از علیرضا قزوه

۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۴۹
سپیدار