سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شایعه» ثبت شده است

  • 1

این تصویر رو چند وقت پیش دیدم :

عکس و تصویر سی سال اشتباه......

با کلی کامنت : وای وای !نچ نچ نچ! چقدر بدن! چقدر دروغگوان! چقدر بی سوادن! چقدر کارنابلدن! و ...

و جالبتر اینکه به کسی که می گفت اشتباه می کنین می گفتن : تو متوجه نیستی !

در صورتیکه هر کی یکبار از جلوی دانشگاه تهران رد شده باشه یا تصویرش رو دیده باشه، میدونه که سر در این دانشگاه 4 تا ورودی داره و تصویر پشت اسکناس دقیقا دوتا دروازه ی وسط رو نشون میده !

شما فکر می کنید کسی که این تصویر رو درست کرده ، این واقعیت رو نمی دونست؟کسی که وقت میزاره و دو تا تصویر رو مچ می کنه و چندتا آیتم بهش اضافه می کنه ممکنه سهوی این کار رو کرده باشه؟!

  • 2

یه شعری تو شبکه های مجازی دست به دست میشد با این ابیات:

من اگر با من نباشم می شوم تنها ترین

کیست با من گر شوم من باشد از من ماترین

 ...

تا :

در دهان من نمی دانم چه شد افتاد من

مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد «من» !

با این توضیح که این شعر شاهکار مولوی هست و چون هفتاد تا من داره پس مثنوی هفتاد من از اینجا اومده !

...

تو قشنگی این شعر شکی نیست ! بله توش به مثنوی و هفتاد من هم اشاره شده ؛ ولی همین دو کلمه کافیه که بگیم شعر از مولاناست؟ یه جستجوی ساده ی اینترنتی میگه این شعر 7 قرن بعد از حضرت مولانا و توسط شاعر معاصر ناصر فیض سروده شده !!

شعری که قول میدم حتی نصف copy -paste کنندگانش اون رو کامل نخوندن و نصف کامل خوانندگانش هم درست نخوندنش!

...

1 و 2 به من میگن : ما آدمهای تنبلی هستیم ! شایعه دوست و شایعه پخش کن ! آدمهایی که تو عصر انفجار اطلاعات و بمباران اطلاعات ، ترجیح میدیم هر کی هرچی دلش خواست به خوردمون بده و ما سر تکون بدیم و ادعای فضل و ادبمون گوش فلک رو کر کنه ! ما جماعت دور از مطالعه!

شایعه سازان هم دقیقا انگشت میگذارن رو این نقطه ضعف ما و هر بار با یه چیز ما رو سر کار میگذارن! و با رشته های اعصابمون برا خودشون کلاه نمدی می بافن و با همون رشته ها ما رو تاب میدن!!!

...

پ ن : به قول یه عزیزی، من دیگه با مردم سر هر چیزی بحث نمی کنم ! کسی که نخواد بفهمه نمی فهمه ! وگرنه قد تبیّن الرّشدُ من الغی!

اگه کامل شعر ناصرخان فیض رو دوست دارین بخونین ، بفرمایید:

۵ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۰
سپیدار

من خرابم ز غم یار خراباتی خویش             می زند غمزه او ناوک غم بر دل ریش

گر چلیپای سرزلف زهم بگشایند              بس مسلمان که شود فتنه آن کافرکیش

با تو پیوستم و از غیر تو ببرید دلم                 آشنای تو ندارد سر بیگانه خویش

به عنایت نظری کن که من دلشده را             نرود بی مدد لطف تو کاری از پیش

آخر ای پادشه ملک و ملاحت چه شود               که لب لعل تو ریزد نمکی بر دل ریش

     خرمن صبر من سوخته دل داد به باد              چشم مست تو که بگشاد کمین از پس و پیش

حافظ از نوش لب لعل تو کامی کی یافت            که نزد بر دل ریشش دو هزاران سرنیش

پرسش حافظ دل سوخته کن بهر خدا                      نیست از شاه عجب گر بنوازد درویش

◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆

۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۲۴
سپیدار