سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زخم داوود» ثبت شده است

تو دفتر آری ، ما سه نسل ، با اشتیاق زیاد برای شنیدن داستانای دزدیده شده کنار هم نشسته بودیم . داستانایی که حالا تکه پاره هاشون به هم می رسید.

داستان یه خانواده تو یه روستای آروم که یه روز سرنوشتی سراغش میاد که مال خودش نبوده و برای همیشه ، از بیخ و بن کنده میشه و فراموش میشه و کم کم از جهان محو میشه ، داستان جنگ ، داستان یه عشق آتشین که به بمب گذاری می رسید ، داستان دختری که از سرنوشتش فرار کرده بود ، از اسمش فرار کرده بود تا یه کلمه ی دیگه بشه ... یه کلمه ی خالی از معنا ، داستان بچه هایی که لابه لای دیوونگیا بزرگ شده بودن ، داستان حقیقتی که راهش رُ بین دروغا باز کرده بود ، داستان یه زخم ، زخم صورت یه مرد ، زخم صورت دیوید. (ص353 )

***

زخم داوود ، نوشته سوزان ابوالهوی و ترجمه ی فاطمه هاشم نژاد - نشر آرما

***

کتاب "زخم داوود" رو همسر برادرم بهم داد . اعتقاد داشت شاید برای بقیه جذاب نباشه ولی فکر می کنه من ازش خوشم بیاد!

شروع کردم به خوندن ...

داستان فلسطین از یک سال قبل از اشغال تا همین روزا. داستان از زبان زنی به نام "أمل" روایت میشه. "زخم داوود" داستان زندگی 3-4 نسل از فلسطینی های آواره ست . داستان پدر ، پدربزرگ ، عمو ، مادر ، أمل و دخترش و داستان برادرهاش . برادری که برای فلسطین همه چیزش رو از دست میده و برادری که طی یه ماجرایی صهیونیست میشه و برای اسرائیل می جنگه!

قصه فلسطین نمی تونه قصه ی شاد و مفرحی باشه ، ولی یک سوم پایانی (صفحه 270 به بعد! ) دیگه خیلی تلخه ! خیلی دردناک ...

خوندنش هم برام سخت بود ، هر چند صفحه می گذاشتمش کنار و می گفتم لعنت به من! چرا این کتاب رو دارم می خونم؟ قلبم تیر می کشید ! تصور اونهمه مصیبت هم نیاز به تحمل بالاداشت و من نداشتم ! 

دوباره میرفتم سراغ کتاب تا تمومش کنم ! و چند صفحه بعد باز کتاب رو می انداختم رو میز و بلند میشدم تا سرم رو با کار دیگه ای گرم کنم ! 

خلاصه اینکه خوندنش سخته !

۱ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۰
سپیدار