همیشه برام سؤال بودکه چرا بعضی شعرها اینجوری اند؟ چرا اینقدر خُرد خُرد و پخش و پلا شدن؟ چرا مثل شعرهایی که میشناسیم مرتب و منظم نیستن؟ اصلا چرا اینطوری نوشته شدن؟ رو چه حسابی یه بخش جلوئه یه بخش عقب ؟!!!
این سؤال با من بود تا اینکه چند روز پیش اتفاقی تو شبکه ی 4 برنامه ای دیدم که به این سؤال قدیمیم تو ادبیات جواب داد.
مرتضی امیری اسفندقه ( شاعری که شعرهاش رو دوست دارم و صداقت و سادگی خودش رو ) تو برنامه ای با گچ جلوی تخته ای سبز -که قبلا بهش می گفتیم تخته سیاه- ایستاده بود و برای چند تا نوشاعر و شاعر جوان از رازهای شعر نیمایی گره گشایی می کرد.
گفت یکی از رازهای املای نیمایی در رسم الخط و طرز نوشتن ، به رخ کشیدن معنی و دیگری پرهیز از یعنی و ورود به عالم معنیه!
می گفت با این جور نوشتن، چیدمان و املای شعر قبل از خوندن خود شعر معنی رو به بیننده و خواننده نشون میده .
مثلا این شعر از قیصر عزیز :
اما چرا
آهنگ شعرهایت تیره
و رنگشان
تلخ است؟
- وقتی که برّه ای
آرام و سر به زیر
با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر
نزدیک می شود
زنگوله اش چه آهنگی
دارد؟
*****
این حالت نوشتن تداعی آرام و سر به زیری برّه رو می کنه و بریده بریده جواب دادن برّه و گام های کوتاه اون به سمت مسلخ رو .
"نزدیک می شود " هم که دورترین نقطه ی سطره . آخر خط .
*****
می گفت میشه یه غزل قدیمی رو هم اینطور نوشت . مثلا این شعر حافظ:
خیال خال تو
با خود
به خاک
خواهم برد
این طرز نوشتن سرازیری قبر و گور رو هم نشون میده!
آشوبِ شبنم است.
نقطه های زیاد شعر آدم رو یاد شبنم می اندازه و طرز نوشتنش ، آشوب رو بیشتر نمایش میده !(فکر می کنم این مورد تو دست نویس یا خوشنویسی بیشتر مشخص باشه تا خط تایپی )
*****
برنامه ی جالبی بود ! غیر از جاهایی که درباره ی وزن شعرها می گفت و من اصـــــــــــــــلاً متوجه نمی شدم چی میگه! بقیه ی مطالب برای کسانی دور از عالَم شاعری- مثل من- هم قابل فهم بود !
در هر حال فکر می کنم از این به بعد یه جور دیگه به این جور شعرها نگاه کنم !
***
پ ن1: اسم برنامه "خلوت نیمایی " بود . مستندی از شهرستان ادب. برنامه ای که من دیدم قسمت سوم بود !
پ ن2:خط اسفندقه اصلا قشنگ نیست ! :))