سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بینایی» ثبت شده است

"بینایی " اثر ژوزه ساراماگو به نحوی ادامه ی رمان "کوری" محسوب میشه .

هر چند به نظر من رمان کوری رمان کاملی هست و بینایی چیزی بهش اضافه نمی کنه . ولی برای فهمیدن رمان بینایی باید قبلش کوری رو خوند . چرا که رمان بینایی بر اتفاقات و شخصیتهای کوری استوار است .

تصویر روی جلد کتاب

و اما بینایی:

حدود 4 سال بعد از پایان کوری سفید ، انتخاباتی برگزار میشه . مردم طبق قراری ناپیدا تصمیم می گیرند به جای رأی به یکی از احزاب ، رأی سفید بدن . همین رأی سفید باعث میشه انتخابات دوباره برگزار بشه و نتیجه همون قبلی . رأی سفید !

دولت برای پیدا کردن کسانی که مردم رو در این شورش مدنی و اجتماعی رهبری کردن دست به کار میشه ولی چون به نتیجه ای نمی رسند تصمیم به تحریم و محاصره ی اقتصادی مردم می گیرن. دولت مردا و پلیس و ... از پایتخت خارج میشن و اجازه ی ورود و خروج به شهر رو به کسی نمیدن تا مردم با مشکلاتی روبرو شده و در نهایت به دولت مراجعه کرده و شهروند مطیعی بشن.

ولی مشکل چندانی پیش نمیاد و دولت خودش دست به کار میشه تا با بمب گذاری ناامنی و سختی برا مردم ایجاد کنه . دولت که همچنان در پی رهبر این شورش اجتماعیه با رسیدن نامه ای از فردی ناشناس مبنی بر اینکه همسر دکتر در زمان کوری بینا بوده و یک نفر رو در قرنطینه کشته و احتمالا هم او رهبر مردم در این نافرمانی مدنی هست ماموران رو به سوی همسر دکتر راهنمایی می کنه (ناشناسی که بعد می فهمیم همون مردی که اول کور شد رمان کوری هست) سه پلیس برای روشن کردن موضوع به سراغ مردی که اول کور شد میرن که از همسرش جدا شده و بعد به سراغ دکتر و همسرش و پیرمرد یک چشم و دختر با عینک دودی و همسر مردی که اول کور شد میرن. دولت اصرار داره زن دکتر رو عامل این نابسامانی معرفی کنه و پرونده رو ببنده ولی نفر اصلی از سه مامور پلیس پس از کلی تحقیق و گفتگو با شاهدان این پرونده حاضر به همکاری و اعتراف دروغ نمیشه و در آخر هم زن دکتر رو میکشن و غائله رو پایان میدن ...

***

بینایی رو دوست نداشتم ... کشش لازم رو نداشت ... داستان ، سوالات زیادی رو برام بی پاسخ گذاشت . چرا مردم تصمیم گرفته بودن رأی سفید بدن ؟ چطور با هم هماهنگ شده بودن؟ بالاخره رهبری این اتفاق اجتماعی با کی بود؟ قصه ی بینایی چه ربطی به کوری داشت؟ نقش زن دکتر چی بود؟ و ...

راستش من کتابخون حرفه ای نیستم مثل اون هایی که قصه رو تجزیه تحلیل می کنند و روابط و اتفاقاتش رو به چیزهایی در بیرون قصه ربط میدن . من نتونستم قصه ی بینایی و کوری رو به هم ربط بدم. 

در هر حال بینایی به خوبی کوری نیست! و به نظرم بینایی نونِ کوری رو می خوره!

۱ ۰۸ دی ۹۶ ، ۲۲:۴۴
سپیدار