سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

تهران بارانی رو به سمت شیراز ترک کردیم .

 گزارش سفر بعد از بازگشت احتمالا

۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۸
سپیدار

پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا

گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

*

پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس

من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا

*

روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید

پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟

http://gooderion.persiangig.com/Najva/Image/%DA%AF%D9%86%D8%AC%D8%B4%DA%A9%20%D8%A8%D8%B1%20%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA.jpg

تا کی خَلی درین دل پیوسته خار هجران؟

مُردم ز جورت آخر ، مردم نه سنگ خارا

*

آخر مرا ببینی در پای خویش مرده

کاول ندیده بودم پایان این بلا را

*

باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه

با ناله های خونین بفرستمی صبا را

*

چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

اوحدی مراغه ای

***

پی نوشت کمی بی ربط: موندم اینایی که به امام رضا اسائه ی ادب میکنن چطور آدم[!]هایی هستن؟ همینطور کسانی که برا این جور آدمها کف می زنند پنهان و آشکارا!!!!! 

پ ن1: یعرف الاشیاء باضدادها    اشیا و چیزها و افراد و گروه ها و ... را با دشمنان و اضدادشان بشناسید  ...  و صد البته با دوستان و دوست داشتنی هاشون  هم.

پ ن2: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم    ان شاء الله

...

بعدا نوشت : ممنون از دوست خوبی که اشتباه نگارشی شعر رو تصحیح کردند .من که سوادم به وزن شعر و این حرفها قد نمیده ولی باور کنید شعر رو درست می خوندم ولی نمی دونم چرا ویرگول ها رو اشتباه گذاشته بودم !!!

۲ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۵۸
سپیدار

من آدمی بسیار دیر انتقال و کند ذهن هستم . این را ، بدون هیچ شک و شبهه ای ، همه ی نزدیکان من می دانند . من آنقدر دیر انتقالم که هرگز، در تمام عمرم ، موفق نشده ام یک متلک را به موقع جواب بدهم ، یا یک دشنام را، یا حتی یک زخم زبان را .

همیشه وقتی متوجه شده ام که گوینده چه گفته و چه مقصودی داشته و چه جوابی می بایست به او د اده باشم که چند ساعت ، چند شبانه روز ، چند ماه ، و حتی چند سال از آن سخن گذشته بوده است . (شاید باور نکنید ؛ اما من، هنوز هم ، در سن پنجاه سالگی ، گاهی اوقات به خودم می آیم و می بینم که در عالم خیال ، مشغول جواب دادن به زخم زبان هایی هستم که حدود سی چهل سال پیش از معلم های خوبم خورده ام ؛ همان ها که مرا "ابله ! حیوان! گاومیش! عقب مانده! گیج! بدبخت! حیفِ نان! الاغ! مفت خور! و یا اهوی !" صدا می کردند ... )

من اصفهانی جماعت را فقط به خاطر حاضرجوابی های بی بدیل و شگفت انگیز و برق آسا و دندان شکنش ستایش می کنم ، و همیشه هم حیرانِ این آدم ها هستم که انگاری جواب هر حرفی را ، هر قدر هم پیچیده و چند پهلو و کنایی باشد، توی آستین شان دارند . آخر نگاه کن که چند صد بار ، آدم ها، در فرصت های مناسبی که به دست آورده اند ، سخت و بی مهابا زده اند ، و من حتی یک بار هم نتوانسته ام جوابی بدهم که اگر دندان شکن نیست ، لااقل، یکی از دندانهای پوسیده و کرم خورده ی طرف را قدری لق کند . به همین دلیل نیز همیشه ی خدا ، داغ به دل هستم و زخم خورده و متأسف ، و همیشه توی سرِ خودم می زنم که چرا نتوانسته ام به موقع و در جا، پادزهرِ زهری را که وارد بدنم کرده اند ، ترشح کنم . تو تنها اگر همدرد من باشی ، معنی حرف مرا می فهمی و معنیِ این درد را .

خیال می کنی چقدر "جوابِ خوبِ دیر" توی ذهنم انبار شده ؟ها؟ خیال می کنی چقدر بد و بیراه شنیده ام و مثل عقب مانده های معصوم و ضربه فنی شده های گیجِ بی گناه ، نگاه کرده ام -بِرّ و بِرّ- و رنگ باخته ام یا سرخ شده ام و درد کشیده ام ، و شب ، توی رخت خواب ، بهترین ، سوزنده ترین ، ناب ترین، و ماندگارترین جوابهای دنیا را مقابل آن بد و بیراه و پرت و پلاها پیدا کرده ام؛ اما کسی نبوده که بشنود؟ها؟ 

نادر ابراهیمی - ابوالمشاغل - انتشارات روزبهان

چند خط بالاتر از این اعتراف هم جمله ی درخشانی نوشته :

انسان ، تا معنی سؤال را نفهمد و ابعاد آن را درک نکند، باید خیلی ابله باشد که جواب بدهد .

*********

پ ن: ممکنه واقعا اینقدر هم آدم دیر انتقالی نباشیم و اینهمه هم آستینمون از جواب خالی نباشه و شاید خیلی وقتها یا حداقل گاهی ، به موقع هم جواب دقیق ، لطیف ، شیرین و یا دندان شکنی هم داده باشیم . با این حال حتما وقت هایی بوده که در لحظه جوابی نداشتیم و بعدها جواب های جورواجور مثل کرم به مغزمون حمله کرده و مستأصلمون کرده باشن ! 

به نظرم پیدا کردن جوابهای مناسب زمانی که دیگه قابل استفاده نیستن و موقعیت پاسخگویی از دست رفته ، دردناکتر و غم انگیزتر از پیدا نکردنشون در وقت لازمه! جوابهایی که در زمان لازم حاضر نبودن و بعدها عین آینه ی دق جلوی چشممون خودنمایی میکنن! و شاید اگه موقعیت مناسب دیگه ای پیش نیاد که ازشون استفاده کنیم باید با این کرمهای آزار دهنده مسالمت آمیز کنار بیاییم!

۱ ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۵۳
سپیدار

نادر ، نادر مهدوی ! یکی از شخصیتهایی هست که همیشه برام جذاب بودن . شاید به خاطر اینکه با همه ی بزرگی و شکوه ، کمتر ازش گفته شده و همیشه تو هاله ای از ابهام بوده. مثل کوه یخی که تنها بخش کوچکیش از آب بیرونه، مثل قهرمان و سوپراستاری که روی یه سِن تاریک نقشش روبه بهترین و باشکوه ترین شکل ممکن ایفا کرده ولی تنها چندبار نور پروژکتورها روی اون تابیده شده و... و این تنها تصویر تماشاگر از اون سوپراستار و ابرقهرمانه! 

بار دیگر نادر

تاریخ شفاهی زندگی شهید نادر مهدوی ! قهرمان عملیات مقابله مثل در خلیج فارس ! 

نویسنده : سید قاسم یاحسینی - نشر فاتحان

***

متاسفانه کتاب اون چیزی نبود که انتظارش رو داشتم ! نه اینکه کتاب بدی باشه ، نه! ... کامل نبود . نه از زندگی شخصیش چیز زیادی دستگیر خواننده میشه و نه از عملیاتهایی که انجام داده و این نقص ، گویا اجتناب ناپذیر بوده و هست ! به قول نویسنده ی کتاب که خودش 4 تا کتاب درباره ی نادر منتشر کرده :

... از صد در صد واقعه ، هنوز بیش از بیست درصد ماجرا هم روایت نشده و بنا به برخی ملاحظات امنیتی ، حقوقی و بین الملل ، احتمالا تا ده ها سال بعد نیز همه ی ابعاد ماجرا روایت نخواهد شد ... 

درباره ی گروه مقابله مثل در خلیج فارس اطلاعات مستند و به دور از بزرگ نمایی و برپایه ی اسناد متقن تاریخی و اداری ، چندان زیاد نیست و در حال حاضر نیز چنین اسنادی ، که به هر حال لازمه ی کار تاریخ نگاری علمی و آکادمیک است ، در اختیار مورخان قرار نگرفته است . نه تنها سپاه پاسداران در ایران هنوز اسنادی را منتشر نکرده ، بلکه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نیز تا امروز ، اسناد ، بازجویی ها و اطلاعات محرمانه خود در این باره را در اختیار مورخان قرار نداده است .

...

و همین نبود اسناد ، نادر رو بیشتر رازآلود کرده . قهرمانی که بودنش به افسانه ها ماننده ... افسانه ای واقعی که متاسفانه کمتر گفته و شنیده شده !

تو فضای مجازی کلیپ ها، مستندها و مطالب زیادی درباره ی نادر مهدوی وجود داره مثل اسکورت نفتکش ها، رو در رو با شیطان و ... و این ها انتخاب من برای کسانی که وقت ندارند همه ی اونها رو ببینند :

مختصری درباره ی شهید نادر مهدوی در :

شهید نادر مهدوی,جنگ با آمریکا,خلیج فارس,آمریکا,کشتی بریجتون,جنگ,خلیج فارس,غرق شدن,قایق های تندرو,سپاه,امام خمینی,هلیکوپتر,ناو,نبرد با آمریکا

شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست

***

موشن گرافیک قشنگ مرد جنگ

http://www.mostazafin.tv/images/screenshot/60/motiongraphic-mardejang.jpg

***

اینم موشن گرافیک حماسه ی نادر

Image result for ‫موشن گرافیک بریجتون‬‎

با خوندن این متن و دیدن این 2 تا کلیپ تقریبا تمام اطلاعاتی که درباره ی نادر مهدوی وجود داره رو میتونید کسب کنید

***

شگفتانه!(سوپرایز):

مجهز به فناوری واقعیت افزوده!

بار دیگر نادر کتابیه زنده!!! کتابی که همزمان با تورق برگه های کاغذی کتاب عکسها و فیلمها و مصاحبه های مورد نظر نویسنده رو هم تو گوشی یا تبلت ببینی!

کاری که قبلا بعضی از کتابها با همراه داشتن یه سی دی انجامش میدادن، حالا با یه نرم افزار انجام میگیره. گوشی رو میگیری روی عکسهای سیاه و سفید و بی کیفیت ! کتاب و فیلمها و مصاحبه ها رو تماشا می کنی!

برای منی که کتاب کاغذی رو دوست دارم و کتاب الکترونیکی به مذاقم چندان خوش نمیاد، پیوند گوشی و کتاب کاغذی اتفاق مبارکیه! 

اما ...

متاسفانه برنامه رو من نتونستم اجرا کنم! نرم افزار رو نصب کردم ولی در اجرا مشکل داره ... نمیدونم ، شاید من بلد نیستم و شاید هم اشکال از جای دیگه است .

در هر حال قابلیت فناوری واقعیت افزوده امکان فوق العادیه ایه ....

پ ن:شاید بشه از این تکنولوژی در کتابهای درسی هم به نوعی استفاده کرد 

۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۳۷
سپیدار

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد

که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی

نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو

که به تشنگی بمُردم برِ آب زندگانی

غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم

تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی

عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم

عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟

دل عارفان ببردند و قرار پارسایان

همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم

همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد

و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی

◇◇◇

پ ن۱: دیروز اول اردیبهشت بود و روز جهانی بزرگداشت سعدی بزرگ ! کسی که به حق ، شیخ اجل ، استاد سخن و پیامبر ادب فارسی نامیده میشه .

( دیروز تو راه برگشت از سفر بودیم و نتونستیم ارادت همیشگی و قلبی خودمون رو به سعدی بزرگ ، شاعر غزل های رؤیایی و نثرهای حیرت انگیز ، تو وبلاگ ثبت کنیم. )

"گلستان" کتاب بی نظیر سعدی ، جزء محبوبترین کتابهای منه . کتابی که اگه دست من بود ، (منظور اختیار انجام بعضی کارهاست وگرنه کتاب که دستمه ! )خواندن و حفظ کردنش رو از دوران ابتدایی تا دکترا برای دانش آموزان و دانشجویان ، اجباری می کردم .

کتابی در 8 باب (در سیرت پادشاهان ، در اخلاق درویشان ، در فضیلت قناعت ، در فوائد خاموشی ، در عشق و جوانی ، در ضعف و پیری ، در تأثیر تربیت ، در آداب صحبت) که خواندش برای هر گروه سنی و هر مقام و شأن اجتماعی و هر شغل و حرفه ای از واجبات است! (قال سبیدار علیهاسلام )

بالاخره آدمی زاد یا پادشاه و رئیس و حاکمه یا رعیت و مرئوس و محکوم ! پس چه بهتر که ادب و آداب نشستن رو زیراندازی که روش نشسته رو بلد باشه! بالاخره رو تخت نشستن با رو خاک نشستن یه فرقهای جزئی باهم دارن دیگه!

قناعت هم که به قول سعدی "توانگر کند مرد را " و صد البته «زن » و مرد را ! توانگری هم که آرزو و رؤیای خییییییلی هاست!

در فوائد خاموشی هم که نیازی به اطاله کلام نیست و تنها همین نکته کافی ست که "صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو " 

عشق و جوانی و ضعف و پیری هم که شتری است که در خونه ی هر بنی بشری میخوابه ؛ پس دانستن آدابشون از نان شب واجبتر !

درباره ی اثرات تربیت هم که لازم نیست چیزی بگم . مگه کسی آدم بی تربیت رو دوست داره؟ هر چند "تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است " و همه مون ان شاءالله اهلیم و محتاج تربیت !

صحبت کردن هم که هر چند مختص آدمیزاده و الحمدلله از خیلی خردسالی، درست از وقتی که هنوز هِر رو از بِر تشخیص نمیدیم و بدون اینکه زحمت فراوانی بکشیم ، زبان باز می کنیم به دُر افشانی ،ولی همین کار ساده هم آدابی داره که دانستن و رعایت اون آداب، ربط مستقیم به شخصیت آدمی و کلاسش داره ! و جالب اینکه خواندن و حفظ کردن همین کتاب کم حجم گلستان  ، خودآگاه و ناخودآگاه ، حرف زدن آدم رو شیرین و زیبا و پاکیزه می کنه !(بی ربط: کلمه ی «پاکیزه» منو یاد شهید مهدی باکری میندازه با اون جمله ی محشرش که "خدایا مرا پاکیزه بپذیر")

پ ن۲: حفظ کردن گلستان هنوووووووووووز جزء برناهامهچشمک شما هم جزء برنامه هاتون قرار بدین خیلی خوبه  نیشخند

(قبلا مطلبی با عنوان "مشق گلستان " تو همین وبلاگ نوشتم !)خوندنش ضرر نداره 

۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۵۶
سپیدار

پیش تو نه آزاد و نه محبوس رسیدیم

مشتاقِ تو بودیم و به پابوس رسیدیم

ما پایِ تو هستیم چه باشی چه نباشی

زشت است ولی خدمتِ طاووس رسیدیم

********

ابیات از امیری اسفندقه - وَرَمشور

***

این که ما را دوست می دارید یا نه با شماست / ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر  ... همین !

۱ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۱۸
سپیدار