سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

از هر مدرسه باید یه معلم می رفت و تو کارگاه اختلالات رفتاری کودکان شرکت می کرد . من هم تصمیم گرفتم مستمع آزاد با دوستم برم ببینم چه خبره ! کلاس تو تربیت معلمی که خیـــــــــــــــــــلی سال پیش توش درس خوندم و حالا تبدیل شده به دانشگاه فرهنگیان، تشکیل شده بود .

گفتیم ناهار نخورده خوب نیست بریم سر کلاس ! بنابراین دنبال رستوران معروفی گشتیم که سالها پیش می رفتیم ولی متوجه شدیم رستوران مورد نظر کلاً تعطیل شده! پس ناچار رفتیم یه جای نه چندان تمیز! طبیعتا دیر رسیدیم سر کلاس .

۱ ۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۸:۲۹
سپیدار

پیک آدینه 2-5 همون پیک 5 سال گذشته است . فقط چون امسال نزدیک هفته ی کتابخوانی هستیم ، سر برگش عوض شده ! 

پیک2-5

پیک آدینه 2-5

هر دانلود 5 صلوات

صلواتها پیشکش به بانوی سه ساله ی کربلا علیها سلام

از مسیر تشنگی

زودتر به آب می‌رسی

از مسیر عشق

زودتر به اهتزاز روح...

سیدعلی میرافضلی

پ ن: بالاخره بارون اینجا هم رسید ! صداش میاد و بوی مست کننده اش که فضا رو پر کرده!

«وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ» و آسمان به شما نازل نماید باران و روزى اش را ... (فرازی از جامعه ی کبیره ی دوست داشتنی)

۰ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۰
سپیدار

دنیای مجازی با همه ی بدی هاش یه جاهایی برای من خیلی خوب و مفید بوده !حداقل تلگرامش ! به جای اینکه بالای دفتر مشق یا دفتر یادداشت 40 نفر ، پیام بگذارم یک بار پیام رو تو گروه میگذارم . از اولیا رفع اشکال می کنم و حال بی انضباطهاشون رو هم درجا می گیرم !نیشخند خلاصه انتظاراتی که از بچه ها و اولیا دارم از این طریق دقیق و به موقع به اطلاعشون میرسونم .

امسال هم روزای اول سال تحصیلی برای کلاس یه گروه تلگرامی تشکیل دادیم و همه ی اولیا توش عضو شدن . (اونایی هم که به هر دلیلی تلگرام نداشتن ، یکی از اعضای خانواده یا نزدیکانشون تو گروه عضو شد .)

همون اول قانون گذاشتم که اگه سؤال ، تصویر و متن بی ربط  بگذارن از گروه حذف و اگه تعداد بی انضباطها چند نفر بشن گروه رو تعطیل و کانال درست می کنیم تا ارتباط یک طرفه بشه !

◊◊◊

چند تا از مواردی که شامل این قانون می شد :

درس فلانی چطوره؟... سوال مربوط به یه دانش آموز جاش تو گروه نیست !(در ضمن خصوصی هم به این سؤال جواب داده نمیشه!)

فردا تعطیله؟ (مثلا به خاطر برف یا آلودگی هوا )... من چه میدونم؟! من هم مثل اونا گوش به اخبارم ! مگه آموزش و پرورش اول به من خبر میده بعد به رسانه ها؟!نیشخند

فلانی دفترش/کتابش/... رو تو کلاس/خونه جا گذاشته !... خب الان من باید چه کار کنم ؟ برم بیارم تحویلش بدم؟

متفکر

تصویر گل و بلبل و صبح به خیر و شب به خیر و شعر و متن و دعا و ... و استیکر !

 ... کلاً صبح و شب همگی به خیر ! عیدها مبارک و عزاها تسلیت!

 

بالاخره اینترنت خیلی ها حجم محدود داره و گذاشتن پیام ، فیلم و تصویر بی جا باعث اذیتشون میشه.

◊◊◊

 اولیا هم وقتی دیدن تو گروه میتونن سؤالهاشون رو بپرسند و خودم یا هر کسی بلده جواب میده ، سعی می کردن اشتباه نکنند ! همه چی داشت به خیر و خوشی میگذشت که ...

که یک روز دیدم 7-8 تا استیکر غیـــــــــــــــــــــر مجااااااااز تو گروه گذاشته شد ! و بلافاصله هم مادر دانش آموز اظهار شرمندگی کرد که دست دخترش بوده و استیکرها ناخواسته ارسال شدن!!!!

اینقدر اوضاع خراب بود که مادر دانش آموز نوشت که گوشی رو دست دوم خریده و از وجود این استیکرها بی خبر بوده! و فرداش با کلی خجالت و شرمندگی اومدن که ما از اون خانواده هاش نیستیم و آبرومندیم و ... طبق گفته ی خودش دیروز اینقدر حالش بد شده که رفته زیر سِرُم !

http://photos01.wisgoon.com/media/pin/images/o/2014/9/1/1/1409518540839178.jpg

راستی اصلا داشتن تصاویر غیراخلاقی تو گوشی و ... در شأن ماست؟

آیا بچه ای که این تصاویر رو تو گوشی والدینش می بینه ، نرمال و سالم بزرگ میشه؟

آیا حاضریم چنین گوشی ای رو در اختیار دوستان و خانواده ی خودمون قرار بدیم؟ 

آیا اگر روزی این گوشی به سرقت رفت یا گم شد بیشتر از ضرر مادی ، ناراحت و نگران از دست رفتن آبرو و شخصیتمون نمیشیم ؟

اگر روزی به اشتباه تصویر یا تصاویری رو برای کسی یا کسانی فرستادیم که نباید! آیا میتونیم تصویر نازیبایی که از ما در ذهن اون فرد یا گروه ساخته میشه رو تصحیح کنیم؟

آیا جرأت داریم رمز گوشی رو برداریم ؟ یا حداقل رمزش رو به دوستان و خانواده مون بدیم؟

آیا اجازه میدیم گوشی مون چند ساعتی دست کسی از نزدیکان و خانواده مون باشه؟

اصلا چیز به این نامطمئنی میتونه جای امنی حتی برای تصاویر و فیلمهای شخصی مون باشه؟


پ ن: به نظر من کسانی که اجازه نمیدن حتی همسرشون به گوشی شون دست بزنه و هزار تا رمز براش میذارن و حتی با خودشون تو سرویس بهداشتی هم می برند و ... یه جای کارشون میلنگه !عینک متفکر

۱ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۶:۲۱
سپیدار

فردا 5 صفر سالروز شهادت حضرت رقیه است . این شعر قشنگه. میشه فردا تو کلاس برا بچه ها بخونیم.

http://esmaeily.persiangig.com/image/shahadat%20Hazrat%20Roghayeh/Demo%20Roghayeh2.jpg

آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ

برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ

من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م

همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م

***

گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن

همیشه پروانه ها دور سرم میگردن

از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی

میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی

***

هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه

مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه

خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه

به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه

***

پدربزرگ خوبم امیر مؤمنینه

اون اولین امامه،ماه روی زمینه

تو دخترای بابام از همشون ریزترم

خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم

***

مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم

گردنبند ستاره به گردنم میبستم

یه روزی از مدینه،سواره و پیاده

راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده

***

به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی

تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی

چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا

راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا

به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره

اونجا که آسمونش پر شده از ستاره

تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم

بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم

***

همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم

به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم

تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم

با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم

***

تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من

سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من

بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت

ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت

***

گلهای دامن من از تشنگی میسوختن

به گریه کردن من چشماشونو میدوختن

تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته

مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته

***

دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه

به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه

خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم

خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم

***

غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن

خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن

خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا

وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا

***

پیاده و پیاده همراه عمه زینب

راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب

تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه

از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه

***

توی خرابه شام ما رو زندونی کردن

با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن

فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه

بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟
***

سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم

تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم

بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه

گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه

***

دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم

خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم

صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م

مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم

حضرت رقیه ,داستان حضرت رقیه,داستان کودکانه حضرت رقیه

******

کتاب حضرت رقیه(س)؛کتاب شماره «٢»از مجموعه شعر کودکان کربلا،شاعر:محمد کامرانی اقدام،ناشر حدیث نینوا

منبع: وارث

مداحی " سه ساله ی حسینم و خرابه خونه ی منه" با صدای میثم مطیعی هم قشنگه

۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۴
سپیدار

بدون اشک جاری اش چشمه روان نمی شود
بی نفحاتش عالمِ پیر جوان نمی شود
بهشت بی ولای او نصیبمان نمی شود
بدون نام عالی اش اذان، اذان نمی شود
کاش دوباره یک نفر صدا کند بلال را

خوشا سرود «لافتی» به لحن ذوالفقاری اش
تمام رشته کوه ها محو بزرگواری اش
لباس وصله می زند به جبر اختیاری اش
آدم و نوح مفتخر به حُسن همجواری اش
فدای آن پیمبری که یافت این کمال را

من آن یتیم کوفی ام که بی توأم یتیم تر...
از حسن و حسین تو ندیده ام کریم تر
از ازل عاشق توأم نه از ازل ، قدیم تر
کجاست جاده ای از این طریق مستقیم تر؟
رها کنید بعد از این حدیث خط و خال را

بی نظر تو هیچ کس اهل نظر نمی شود
دل شکسته ات از این شکسته تر نمی شود
شفاعت تو شامل آن دو نفر نمی شود
«بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود»
بی تو که می بری فقط از دلمان ملال را


بخشی از شعر "احمد علوی"

نیست به جز ولای او راه نجات دیگری ...

عکس و تصویر علی علی علی علی عشق تو حاصل عمر گرانم علی علی علی علی بی تو ...


پ ن1: چقدر شبیه این مخمس آقای محمد سهرابیه!آسی بِکِش که باز ببازم قمار را

 پ ن 2: میثم مطیعی کامل این شعر رو خیلی قشنگ خونده(+)
پ ن3: دیدار یار غائب دانی چه ذوق داره؟... ابری که در بیابان بر تشنه ای بباره!

این شعر هم در حکم همون ابره :)

۲ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۰۳
سپیدار

امسال هم برنامه ی "قصه ی بسم الله"(+) رو تو کلاسم اجرا کردم . الحمدلله نتیجه از سالهای گذشته بهتر بود!

تسبیح در کلاس ما

تو نگاره ها فراموش کردم (وقت هم نبود) که بچه ها تسبیح بیارن سر کلاس . امسال دیرتر و سر آموزش لبه و گوشه ی درس ریاضی بچه ها تسبیح آوردن و برنامه ی تسبیح در کلاس(+) ما رو اجرا کردیم!

تسبیح در کلاس ما

۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۹
سپیدار

سالهای گذشته حیاط مدرسه بزرگ بود و آسفالت صاف و خوبی داشت بنابراین می تونستم بچه ها رو برای سایه بازی ببرم حیاط و بچه ها سایه ی همدیگه رو بکشند و با مشاهده ی سایه شون تو صبح و ظهر متوجه کوتاه و بلند شدن سایه شون تو ساعات مختلف روز بشن . اما مدرسه ی امسالم هم حیاط بسیار کوچکی داره و هم اینکه کیفیت آسفالتش فاجعه است و اصلا نمیشه با گچ روش چیزی نوشت . بنابراین با مکافات یه گُله آسفالت صاف پیدا کردیم و فقط دو سه نفر از بچه ها سایه ی هم رو کشیدن و ظهر رفتیم تغییراتش رو دیدیم .

برای جا افتادن جهت و اندازه ی سایه از بچه ها خواستم چراغ قوه و عروسک کوچک بیارن و سر میزشون با حرکت دادن نور چراغ قوه تفاوت جهت و طول سایه ها رو متوجه بشن!

سایه بازی

۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۴
سپیدار

قبل از تدریس نشانه ی "آ ا" دیدم یه میز اضافه تو کلاس دارم ولی حیفم اومد از کلاس خارجش کنم . بنابراین تبدیلش کردیم به میز نشانه!

روز قبل از تدریس هر نشانه ای به 5 نفر از بچه ها میگم هر کدوم دو تا چیز بیارن که نشانه ی مورد نظرمون توش باشه . مثلا یه چیز که بـ غیر آخر و یه چیز که ب آخر داشته باشه! اولیا باید اسم اون چیز رو تو کاغذی بنویسند.( نشانه ای که میخواد تدریس بشه رو قرمز می نویسند)

بعد از تدریس نشانه ، بچه ها نشانه ی تدریس شده رو تو اسم وسایلی که آوردن به بقیه نشون میدن و اون ها رو روی میز می چینند.

این میز تا آخرین روز تدریس اون حرف یا صدا تو کلاس جلوی چشم بچه هاست تا حافظه ی دیداری شون هم به یادگیری این نشانه کمک کنه!

میز نشانه

۲ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۲۴
سپیدار

پیک آدینه 4 پارسال یه ایراد جزئی داشت که باعث شده بود بچه ها یه کم برا حلّش دچار مشکل بشن . این پیک همون پیک پارساله که فقط سعی کردم اون اشکال کوچک رو برطرف کنم.

در ضمن پیک مربوط به نشانه های اَ و د ، فصل دوم علوم و تم 4 و 5 ریاضی است.

پیک 4-2

پیک آدینه 2-4

هر دانلود 5 صلوات

صلواتها پیشکش به ساحت پیامبر صلّ الله علیه وآله وسلّم

که گُلها به عادت صلواتش مقیّدند

سنگ فرش

زیر پای هیچ کس
ذره ای فرو نمی رود
سنگ فرش
راه رسمی زمان ماست
عصر
عصر مردم بدون ردّ پاست

محمد مهدی سیّار

۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۰
سپیدار

پر ز جوشش و سرود

مثل رود بود

پاک و بی ریا

مثل بوریای مسجدی

در میان راه

ساده و صمیمی و نجیب

مثل کلبه ای غریب

در کنار روستا

سبز و سربلند و خوب

مثل جنگل شمال

مثل نخلی از جنوب

گرم و مهربان

مثل آفتاب بود

جاری و زلال و صاف

مثل آب بود

رودی از ترانه و حماسه بود

ساده و خلاصه بود

شعر ناب بود

تازه بود و مختصر

مثل یک خبر

مثل یک خیال

مثل خواب بود

مثل یک جوانه در بهار

سر زد و دمید

مثل یک پرنده در غبار

پر زد و پرید

قیصر امین پور


امروز 8 آبان روز پر کشیدن قیصر شعر ایران بود . آنکه نام دیگرش درد بود . کسی که جای خالیش هرگز پر نخواهد شد .

هر چند این شعر رو برا سلمان هراتی گفته ولی مصداق بارزش خودش بود .خودِ قیصر عزیز ما!

۳ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۰
سپیدار