سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

این مطلب رو تو سپید مشق بلاگفا نوشته بودم . دو روز پیش که کتاب "نامیرا" رو دادم عزیزی بخونه تصمیم گرفتم اینجا هم بگذارمش و  پیشنهاد کنم دوستان هم بخونندش . کتاب قشنگیه از دست ندینش!
□□□□□
امروز به مناسبت این روها که ایام محرمه، رفتم سراغ یکی از کتابهام که خیلی دوستش می دارم.

  نامیرا   به قلم صادق کرمیار   

 نامیرا یکی از کتابهای جلد مشکیه که انتشارات "کتاب نیستان" با عنوان متون فاخر-رمان ، به چاپ رسونده.

نامیرا اول بار تو سال 87 چاپ شده ولی من چاپ سومشو سال91 از نمایشگاه کتاب خریدم. یک بار همون روزا خوندنشو تموم کردم و بار دوم هم سال92 . بعدها هم وقتی می خواستم به دوستی امانت بدم گذرا می خوندمش. کتابی که زیباییش تموم نشدنیه و به چندبار خوندن می ارزه.

نامیرا قصه ی آدمهاست. قصه آدم هایی که دنبال حقیقتند و آدم هایی که فکر می کنند دنبال حقیقتند.

 قصه آدم هایی که دنبال حقیقتند و شاید خیلی وقت ها تو پیدا کردن مصداقش اشتباه کنند، ولی از اونجایی که تو ادعاشون صادقند بالاخره پیداش می کنند .

نامیرا قصه آدم هاست ، قصه آدم هایی که اشتراک منافعشون با حقیقت ، اونا رو به توهم حق بودن انداخته! آدم هایی که وقتی به دو راهی انتخاب برسند ، حقیقت رو به قربانگاه می برند. دو راهی ای که گذر همه ما -چه بخواهیم و چه نه-بهش می افته!  مگر نه اینکه همه ی روزها عاشورا و همه ی مکان ها کربلاست.

نامیرا قصه "عبدالله" است ، عبدالله و تردیدهاش. تردیدهایی که مال من و تو هم هست. قصه ی ماست وقتی حق و ناحق برامون مشتبه میشه و آرزو می کنیم در زمان و مکان دیگه ای بودیم و از این انتخاب معاف! 

نامیرا قصه زنها هم هست. زنهایی که دنیاشون بزرگتر از خونه شونه. زنهایی که افکار شون به چی بخورم و چی بپوشم و کجا برم و... محدود نیست. زنهایی مثل "ام وهب"و "ام ربیع" و"سلیمه" که حضور و کلامشون پاسخ سوالها و تردیدهای ماست.

"ام وهب" دوست داشتنی ترین شخصیت این کتاب برای منه و چقدر غبطه برانگیز!

و این هم بخش هایی از این کتاب به انتخاب من ، هرچند خط به خطش قشنگه:

۱ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۱
سپیدار
بند دوازدهم (پایانی) ترکیب بند محتشم:

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای         وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای

 بر طعنت این بس است که با عترت رسول         بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای          

       ای زاده ی زیاد نکرده‌ست هیچ گاه         نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای      

            کام یزید داده‌ای از کشتن حسین         بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای  

        بهر خسی که بار درخت شقاوتست          در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای    

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو            با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای     

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن          آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای             

 

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند 

از آتش تو دود به محشر درآورند

 

    
پ ن:

تنها ترین! به ذکر مصیبت چه حاجت است؟
ما را نسیم نام تو دیوانه می کند ...

۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۳
سپیدار

سلام

عزاداری هاتون قبول ان شاءالله

طبق برنامه و بودجه بندی شخصیم فردا باید نشانه ی "بـ ب" رو درس بدم (طبق محاسبه و پیش بینی خودم تا قبل از عید باید نشانه ی "عـ ـعـ ـع ع" رو تدریس کرده باشم .)  

این هم پیک آدینه ی 3 شامل تمرین های نشانه ی آ و ب و بخشی از فصل 5 ریاضی، برا آخر این هفته.

پیک آدینه 3 

پیک هفتگی کلاس اول

هر دانلود 5 صلوات

هدیه به پیامبر کربلا حضرت زینب سلام الله علیها

دارد به سمت چشم شما گام می زند          فرماندۀ بزرگ زمین – عشق – این امام...

وقتی که در مقابل چشمانتان رسید         باید رسا ... بلند ... بگویید السّلام    

     

۲ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۶:۵۵
سپیدار

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست

کار حسین است و دل مشکل پسندش

۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۵
سپیدار

بند یازدهم از ترکیب بند محتشم:

 

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد           بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

  خاموش محتشم که از این حرف سوزناک          مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد        

   خاموش محتشم که از این شعر خونچکان           در دیده اشک مستمعان خون ناب شد

     خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیز          روی زمین به اشک جگرگون کباب شد 

 خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست            دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد              

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب           از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین          جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد

 

تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد

بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

 

۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۲
سپیدار

بند دهم از ترکیب بند محتشم:

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

 

کای مونس شکسته دلان حال ما ببین           ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند            در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان             واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی نی وُرا* چو ابر خروشان به کربلا             طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین

تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر              سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام             یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو            غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین

 

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد

کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

پ ن: معنی "نی نی ورا" رو متوجه نمیشم!

۱ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۸
سپیدار