سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

دیروز از صبح سردرد شدیدی داشتم. دیگه  10 دقیقه آخر زنگ آخر رو نتونستم تحمل کنم و سرم رو گذاشتم رومیز و به بچه ها آزاد باش دادم. همینطور که سرم رو دستم بود و چشمام بسته . شنیدم پانته آ ، بلند بلند در حد داد زدن، داره میگه:

"بیتا ، زهرا ، ستایش، رعنا ، پرستو ، سارینا ساکت! خانوم سرش درد می کنه !"

با اینکه صدای خودش از همه بیشتر و بلندتر بود و طبعا در اون حالم آزاردهنده تر! ولی دلم نیومد بهش تذکر بدم! از بس که دلسوزیش خالص بود!

۰ ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۰
سپیدار

سه شنبه ها حول و حوش ساعت 6 عصر شبکه 2 ، یه برنامه گفتگو محور داره با حضور حجت الاسلام شهاب مرادی ، با مجری گری رسالت بوذری و با موضوع سبک زندگی. 

موضوع روز و شیرینی کلام آقای مرادی ، باعث میشه دیدن این برنامه  جزء علاقمندی هام باشه.(البته با این حافظه قوی ای که من دارم! تقریبا هیچوقت از اولش ندیدم!)

پ ن 1: اولین خصوصیت و مشخصه ای که تو هر شی ء یا چیزی به چشم من میاد ، قبل از مدل و شکل و ... رنگ اونه! تو برنامه ی آیینه خانه امروز  هم ، اولین چیزی که خیلی دوستش دارم، دکور خوشرنگ و قشنگشه! دکوری با مبل های آبی فیروزه ای! رومیزی ترمه ی فیروزه ای! گلدونای بنفش با گلهای بنفش و قرمز +برگهای سبزشون!

پ ن 2: موضوع امروز "تفاخر"بود .

پ ن 3 : من چرا نمی تونم عکس و تصویر بگذارم!!!

۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۱۰
سپیدار

دیشب کمی دیر خوابیدم! شعله بخاری رو خیلی کم کرده بودم و لباس گرم و سر زیر پتو!  ( جهت همدردی با عزیزان گاز قطعی!... بله ! همچین آدم دلرحمی هستیم ما!)

 الغرض! گرمای بسیار مطبوع و دلچسبی به جانمان نشسته بود که صدای اذان گوشی مان بلند شد!(اذان برنامه ی باد صبا

انتظار تموم شدن اذان همان و خوابیدن دوباره همان! 

در خواب شیرین بودیم که دوباره صدای گوشی دراومد! دیدیم ، نخیر نمیشه ! این گوشی تا ما نماز نخونیم ول کن ما نیست! بلند شدیم بربم برای وضو ، که دیدیم. . .  

بعععععععله! دمپایی پر برف شده ! نم نم هم برفکی می بارید! حال کردیم بسی! الحمدلله

 خواب بعد از نمازمان منتظر زنگ گوشی بود برای رفتن به مدرسه!(خدایا ما را ببخش بابت خواب بین الطلوعین!!!) که... پیامک از دوستم که : 

مدرسه تعطیله!

خدا رو شکر! و چه چسبید خواب بعد از پیامک! (به خاطر کم خوابی دیشب! استثنائا از این تعطیلی خوشمان آمد! فقط امیدوارم فردا تعطیل نباشه!)

راستی این تعطیلی به خاطر سرما و حدود 2-3 سانت برف می باشد!!!

 (ساعت 6 صبح مادر یکی از شاگردام پیامک داده بود، امروز تعطیله یا نه ؟!!!!! ساعت 6و نیم جواب فرمودیم : نه!

 ما چه می دانستیم !!! تا وقت خواب ما که خبری نبود! مگه آموزش و پرورش ، قبل از اعلام عمومی تعطیلی ، با من هماهنگ می کنه؟!!!مردم چه انتظاراتی دارند!!!!!)

الان هم آفتاب دراومده و اون 2-3سانت مرحمتی پروردگار رو داره آب می کنه! 

از خوشحالی تعطیلی که بگذریم ، به نظر من: 

روزی که برف میاد و هوا ملس و لطیفه و برف نرم و دوست داشتنی ، مدرسه باز باشه تا بچه ها از دیدن و بازی کردن با برف ، با همکلاسی ها و دوستانشون ، لذت ببرند. در عوض فردای بارش برف که هوا خیلی سرد میشه و برفها تبدیل به یخ و زمین لغزنده و خطرناک! مدرسه تعطیل بشه! (چه کنیم که ما کاره ای نیستیم و "آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!") 

خب! بریم کمی به رد پای برف در حیاطمان نگاه کنیم! 

 

پ ن1: خدای را سپاس که صدای ما شنید و ما را از زیر پونز به در آورد!

پ ن 2: رفتیم دیدیم آفتاب خانم تشریف برده اند و برف هم نم نم می باره! ولی ارتفاع!!!برف ، همچنان 2-3سانت بیش نیست! 

پ ن 3: برف هم مثل بقیه مظاهر طبیعت ، زیبایی شو تو طبیعت نشون میده. پاییز ، زمستون ، بهار و تابستون ، وقتی واقعند فصلهای متفاوت و دوست داشتنی هستند که تو بستر طبیعت به تماشاشون بنشینیم! وگرنه بین خونه های سنگی و آسفالت ، بدون دار و درخت! که فصلها ، غیر از تفاوت دمای هوا ، فرقی با هم ندارند!!! 

فصلهای بی رنگ ! بی بو ! بی صدا ! بی مزه! . . .  بی احساس!

۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۳
سپیدار

از بین سرودهای خاطره انگیز دهه فجر، شعر"حرف امام " رو خیلی دوست دارم! و خیلی وقتها متوجه میشم  که بی اختیار دارم برای خودم زمزمه اش می کنم : )  

به به چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت

حرفی که خواب دشمن از آن سخن برآشفت

حرف امام این بود: در سرزمین ایران ،

 پاینده است اسلام، تا هست نور ایمان

 ما بچه‌های ایران جنگیم تا رهائی

ترسی به دل نداریم از رنج و بی غذایی

فریادمان بلند است، نهضت ادامه دارد

حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

 ×××

از توپ و تانک دشمن، هرگز نمی ‌هراسیم

دشمن گیاه هرز است، ما مثل تیغ و داسیم

دشمن خیال کرده، ما نوگل بهاریم

اما امام ما گفت ما مرد کارزاریم

فریادمان بلند است، نهضت ادامه دارد

حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد

×××

باید یه برنامه بریزم این شعر قشنگ رو به شاگردهام هم یاد بدم! :)  یا حداقل چندبار بگذارم گوش کنن! 

دانلود سرود "حرف امام"

 

۲ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۵۹
سپیدار

این چه وضعیه؟!!!

همه جا برف اومده ، حتی جاهایی که ده سال بود برف ندیده بودن!!! اما اینجا حتی یک سانت هم نباریده!

فکر کنم تو نقشه ی خدا ، رفتیم دقیقا زیر پونز! وگر نه مگه میشه ابرها ما رو نبینن؟!!! 

خدا جووووووووون!!!!! ما هم برف می خواهیم!

پ ن 1: امروز صبح یه نموره برف زد! زنگ تفریح دوم آفتاب در اومد و برفهای روی زمین آب شد. بچه ها که داشتن می رفتن بیرون شنیدم یکیشون به دوستش گفت: بدو بریم ! برفهای کنار دیوار هنوز آب نشده!!! :(

پ ن 2: خوش به حال کسانی که تو جاهای سردسیر زندگی می کنن!!!

۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۵۹
سپیدار

والفجر * و لیال عشر

قسم به فجر و شبهای دهگانه اش

 

کسایی که دهه 60 و 70 دانش آموز بودن، خاطرات خیلی زیادی از ایام دهه فجر دارن. هنوز قشنگترین خاطره هاشون مربوط به همون ایامه!

 یادش به خیر! از اول سال منتظر شروع اون ده روز دوست داشتنی بودیم! به معنای واقعی کلمه ، جشن و شادی بود. 

بهمن ماه که شروع میشد ، بوی دهه فجر و جشن تو فضای مدرسه و کلاسها می پیچید! یه جنب و جوش و هیجان خاصی بین بچه ها راه می افتاد . روزنامه دیواری های رنگ و وارنگ که یکی یکی رو دیوارها چسبونده میشدند!

 تزئین کلاس به عهده ی خودمون بود . از اول بهمن دنبال جمع کردن و تهیه وسایل تزئین بودیم! یادش به خیر پرچمهای سه گوش و چهارگوش به هم چسبیده که روش عکس امام و نوشته " 22بهمن مبارکباد "بود ، شرشره های رنگی و براق ، بادکنکهای رنگی ،کاغذهای کشی و ... . سعی می کردیم کلاسمون قشنگترین و پر زرق و برق ترین کلاس باشه ! مسابقه ای نانوشته و گاهی نوشته! تزئین بقیه جاهای مدرسه هم کار ارشدهای مدرسه بود با نظارت معلم پرورشی!(متأسفانه عکسی از اون تزئیتات پیدا نکردم!)

سرودهایی که از بس تو خونه و مدرسه شنیده بودیم ، حفظ بودیم! (بهاران خجسته باد ! به لاله ی در خون خفته ، شهید دست از جان شسته! -بوی گل سوسن و یاسمن آید! - به به چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت، حرفی که خواب دشمن از آن سخن برآشفت(عاشق این سرود بودم و هستم!)- آب زنید راه را هین که نگار می رسد! و ... )

از 12 تا 22 بهمن ، هر روز یک ساعت تو حیاط مدرسه می نشستیم و هر روز یک یا 2 کلاس برنامه اجرا می کردند! پذیرایی هم که بیشتر وقت ها ، فقط یه شکلات بود، گاهی با پول خودمون می خریدیم.

 یادش به خیر ، تئاترهای ساده که بیشتر جوک ها و لطیفه های بامزه ای بود که به روی صحنه می بردیم! و سرودهای ناهماهنگ ، دکلمه با اون تکانهای دست که انگار هویت دکلمه به همون تکانهای بدون معنی بود!

 یادش به خیر ، خبرهای هواشناسی که می خوندیم و کلی بهشون می خندیدیم، خنده ی واقعی.  ( هوای اردبیل 10 درجه زیر دسته بیل ! رشت 4 درجه بالای تشت! و ... ) 

یادش به خیر شوخی با اسم فیلم ها:( مدرسه : پایگاه جهنمی! کارنامه قبولی: پرنده ی کوچک خوشبختی! رد شدن از جلوی دفتر مدرسه : عبور از میدان مین! و ... )

 یادش به خیر ، یه سال از بچه های دبیرستان نزدیک مدرسه ، یه گروه اومدن  و برامون برنامه اجرا کردن، هنوز نمایششون یادمه ، چقدر خندیدیم ، از ته دل! )

 الان که فکر می کنم قشنگی اون روزها به خاطر سادگی و مشارکت خود دانش آموزان بود. چیزی که امروزه دیگه کمتر شاهدش هستیم! برنامه های بچه های الان رو که می بینم ، کمتر اون خلاقیت و شیرینی رو می بینم! از تزئین کلاسها هم دیگه تقریبا خبری نیست . تزئین مدرسه هم به عهده ی معاون پرورشیه و بچه ها سهم زیادی توش ندارن!

(اونوقتها معلم پرورشی بود! بعد کلا پرورشی تعطیل شد و گفتن معلم هر کلاس کار پرورشی هم انجام بده! بعد دوباره احیای معاونت پرورشی! )

 یادش به خیر ما معلم پرورشی داشتیم که هر هفته یک ساعت باهاش کلاس داشتیم ، برنامه های دهه فجرمون رو هم با معلم پرورشی مون هماهنگ می کردیم . 

الان متأسفانه از معلم پرورشی ، که ارتباط مستقیم با بچه ها داشته باشند ، خبری نیست  . معلم پرورشی جاشو داده به معاون پرورشی که با بچه ها به صورت مستقیم و چهره به چهره ، ارتباط نداره ! پرورشی یه کار تزئینی شده ! درست کردن ظاهر مدرسه با هزینه های زیاد و با سلیقه معاون پرورشی! اجرای برنامه هایی مثل  مناسبتها ، نماز و مسابقات و . . . که به نظر من با زیاد بودن کمی کارها ، از کیفیت زیادی برخودار نیست .

 به قول اون ضرب المثل " یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است" یه برنامه ی تأثیرگذار بهتر از صد کار فرمالیته و بدون تأثیره .

 این روزها پرورشی یعنی نمایش ظاهر شیک ، گرفتن عکس و فیلم و مستندسازی قشنگ ولی بی روح! و بچه ها تقریبا هیچ کاره! 

کاش الان هم تو مدرسه "معلم پرورشی" داشتیم که حداقل هفته ای یک ساعت می رفت سر کلاس بچه ها !!!

۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۸
سپیدار

اگر ما امروز داریم از حقوق هسته‌ای مان دفاع می‌کنیم، این فقط دفاع از یک حق نیست. این دفاع از همه حقوق ما است.

اگر دشمن به این نتیجه برسد که با فشار می‌تواند شما را از یک حقتان منصرف کند، او با همین منطق سراغ سایر حقوق شما هم خواهد آمد. با همان ابزار فشار به طمع می‌افتد که شما را از سایر حقوقتان منصرف کند.

***

الآن یکی از بحثهایی که رسانه‌های بیگانه دارند دنبال می‌کنند این است که _من یک برنامه یک ساعته‌ ای دیدم که یک شبکه بیگانه تهیه کرده بود_ می‌گفت مردم شما چرا می‌خواهید انرژی هسته‌ای داشته باشید؟می‌دانید که هزینه‌اش چقدر زیاد است؟! 

یعنی هزینه‌ها را زیاد معرفی کردن، برای این که یک ملتی را از حقش محروم کنند. مثل آن حرکتی که اینها می‌خواستند در قضیه دفاع مقدس انجام بدهند. اگر ملت ما هزینه‌های سنگین داد، این هزینه را، این سرمایه‌گذاری را، فقط برای دفاع از خرمشهر نکرد.

ملت ما در دفاع از خرمشهر به دشمن مدلی را نشان داد که او دیگر برای همیشه اگر با گزینه نظامی علیه ملت ما اقدام کند، پشیمان می‌شود.

*** 

با مناسباتی که  در فضای جهانی درست کرده‌اند می خواهند القا کنند اگر  مقاومت کنید، مقاومت هزینه دارد و فایده ندارد  و بی‌نتیجه است!

 نقطه مقابل آن خطی است که انقلاب اسلامی نشان داد. که اتفاقاً این گونه نیست. اتفاقاً اگر شما مقاومت کنید، موفقیت و پیروزی پشت سر هم خواهید داشت و این تجربه سی و سه ,چهار سال اخیر ما است. این گونه نیست که محاسبات فقط بر مبنایی که آنها تعیین می‌کنند انجام بشود. 

(از این استدلالش خوشم اومد!)

 قسمتهایی از سخنرانی دکتر جلیلی در اهواز 

۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۴۰
سپیدار

لقمه ی حلال! لقمه ی حلال ! لقمه ی حلال! 

شده لقلقه ی زبونمون!

 صبح تا شب داریم جون می کنیم، معلومه که درآمدمون حلاله! از دیوار مردم بالا رفتیم؟ دزدی کردیم؟ دزد ندیدی ! دزد اونه که بانک می زنه! اونیه که 3000میلیارد تومن پول مملکت رو می خوره و یه آب هم روش! دزد اونه که با رانت دولتی ، میلیاردها تومن به جیب می زنه! دزد اونیه که میلیاردی اختلاس می کنه ! مال حروم مال اونه ! نه حقوق چندصد هزار تومنی من!

 درسته، همه ی اینه مصداق بارز دزدی و نون حرومه ولی ...

اون کارمندی که از کارش کم میذاره ! راننده ای که بقیه ی پول مسافر رو نمیده (هرچند فقط چند ده تومن باشه!)! تولیدکننده و فروشنده ای که جنس رو کم میکشه و کم می فروشه و گرون می فروشه! کسی که رشوه میده تا مثلا خلافی ماشینش صفر بشه! کارگری که از کارش می زنه و جنس بی کیفیت تولید میکنه چی؟

 یعنی 3000میلیارد دزدیه و مال حروم ! ولی 3000تومن و 300 تومن و 30 تومن هیچی نیست؟!!! 

درست که نگاه کنیم، در اصل ماجرا فرقی بین 3 با 3000 میلیارد نیست! اونی که سه هزار میلیارد میدزده ، امکان این مقدار رو داره و میدزده! و اونی که 300 تومن میدزده ، امکانش همینقدره ! و اگه جای اون 3هزار میلیاردی باشه ، اونم اختلاس بزرگ می کنه! 

دیگرون رو مذمت میکنیم که چرا درست کار نمی کنن؟ چرا اختلاس و دزدی می کنن؟ ولی وقتی خوب به احوالات خودمون نگاه می کنیم می بینیم، ما کار طرف رو بد نمی دونیم ، اونی که بده انجام دهنده ی اونه! یعنی اگه 3000 میلیارد رو من بردارم و به من بدن هیچ ایرادی نداره! بده ، چون من ندارم! 

 یکی می گفت همه مون یه فرعون تو وجودمون داریم، منتها اندازه ی مصرهامون متفاوته! اونی که دزدی کوچیک میکنه ، مصرش کوچیکه ، اگه مصرش بزرگ بشه اونم شناگر قابلیه!

 صبح تاشب سگ دو می زنیم بازم هشتمون گروی نهمونه! مالمون برکت نداره! همیشه می نالیم! مشکل کجاست؟ 

یکی از بزرگترین دلائل ، همین لقمه های کوچیک حرومه که داره سیل میشه و زندگیمونو می بره!  

 مال حلال کم رو نمی خواهیم و به هر قیمتی شده می خواهیم زیادش کنیم ! به کم خودمون قانع و شاکر نیستیم! که اگر بودیم حتما روزگارمون بهتر بود! 

باور کنیم زیاد بودن پول به کمیتش نیست، به کیفیتشه! چه کارهای بزرگی که با پول کم  با برکت میشه کرد که با پول زیاد بی برکت نمیشه!

 این لقمه های کوچیک حروم مثل فضله موشی که تو یه تانکر شیر بیفته، همه ی شیر رو نجس می کنه!!!داره تموم زحماتمون رو به باد میده!

  یه کاسه شیر طیب و طاهر بهتره یا یه تانکر شیر نجس و مسموم؟ !!!!!!

حالا چرا اینا رو گفتم ؟ به خاطر اتفاقی که داره تو آموزش و پرورش ما می افته: 

دوره های ضمن خدمت الکترونیکی و لقمه های حرومی که خواسته و ناخواسته داریم وارد زندگیمون می کنیم! 

تو پست بعدی درباره اش توضیح میدم.

۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۳۷
سپیدار

شهدای مدافع حرم یه جور دیگه دل آدم رو می سوزونن! و یه جور دیگه آدم رو دلگرم می کنن!

شهادتشون خیلی غریبونه ست، دور از خانواده و وطن!( هر چند اسلام مرز نمی شناسه !) اینقدر که تلویزیون خودمون هم چیزی درباره شون نمیگه! چون ممکنه روح توافقنامه ای با دیدن و شنیدنش آزرده بشه! باز خدا خیر بده فضای مجازی رو !!!

و این روزایی که سبد کالا و مرغ و گوشت و مسکن و بنزین و یارانه و مذاکره و تحریم و  ... شده فکر و ذکرمون؛ بودن این آدمها تلنگری به وجدانهای خفته مون که:

 " اینه اون آدمی که خدای " انی اعلم ما لا تعلمون!"  فرشته هاشو امر کرد به سجده در برابرش" !

 و چقدر شیرینه دیدن و شنیدن آدمهایی که زندگی و شهادتشون ، اثبات حقیقتی است که عالم و آدم می خوان تو باور کنی افسانه است!

"برای محمود رضا" مطلبیه که برادر محمودرضا درباره ی برادر شهیدش" محمودرضا بیضایی، شهید مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها"  نوشته.

 این مطلب  رو علاوه بر "اسکالپل" در ادامه مطلب هم می تونیم بخونیم.

۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۲۸
سپیدار

چند ساله آموزش و پرورش بنا به دلایلی، خیلی ازکلاسهای ضمن خدمت فرهنگیان رو به صورت الکترونیکی برگزار می کنه. 

یعنی یه سی دی میده و ما باید تو خونه اون نرم افزار رو نصب کنیم و با مطالعه و آزمون 2 مرحله ای و ثبت در سامانه آموزش نیروی انسانی  ، چند ساعت ضمن خدمت برامون ثبت میشه!

 این ضمن خدمتها به چه دردی می خورن؟ 

این ضمن خدمتها مستقیما تو حقوق ما تأثیر داره! چه از طریق ارزشیابی و چه از طریق ارتقا گروه و پایه و ... . 

اتفاق ناخوشایندی که داره می افته اینه: 

خیلی از معلمان و معاونان و مدیران و ... (که خیلی هاشون ، لقمه ی حلال براشون مهمه و شاید بعضی هاشون حتی شکلات تعارفی بچه های مدرسه رو هم نخورن!) خودشون امتحان نمیدن ! مشخصات خودشون و سریال اختصاصی خودشون رو به یکی میدن و اون شخص به جای اونا امتحان میده! یا بعضی از معلمها برای همکاراشون امتحان میدن! و بعضی وقتها هم یک نفر از بیرون آموزش و پرورش پول می گیره و به جای اونا امتحان میده!

 و اینطوری میشه که با دست خودمون ، فضله ی موش می اندازیم تو کاسه ی شیری که برای به دست آوردنش ، با 30 -40 دانش آموز سر و کله زدیم! گچ خوردیم! حرص خوردیم! خون دل خوردیم! 

" أین تذهبون"؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 کاش موضوع یکی از این ضمن خدمتها "لقمه ی حلال و حرام و مصادیق ملموس ولی پنهان آن" بود. 

با یه جستجوی ساده اینترنتی میشه مطالب زیادی درباره رزق و روزی حلال و حروم به دست آورد. مثل:

تأثیر لقمه حلال و حرام

اثرات لقمه حلال و حرام در ایمان قلبی و نفاق قلبی

 

۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۴
سپیدار