سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

تن تن و سندباد

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۳۸ ب.ظ

رمانی برای نوجوانان به قلم محمد میرکیانی و منتشر شده توسط مؤسسه انتشترات قدیانی

"تن تن و سندباد " !
http://hvasl.ir/sites/default/files/news/1395/06/14/337070220.jpg

اسمش کمی عجیبه ! مثل آب و روغن ! دو تا چیز و اسم نامتجانس و نچسب ! (لایتچسبب! ) و دقیقا هم موضوع همینه !

قهرمانان افسانه های مغرب زمین به سرکردگی تن تن میان برای تصرف سرزمین افسانه های مشرق زمین و کی جلوشون می ایسته؟...  سندباد نامدار و چندنفر از قهرمانان افسانه های شرقی!

سندباد ، علی بابا و علاءالدین ، نخودی و پهلوان پنبه و رستم در برابر تن تن و پروفسور و کاپیتان هادوک و سوپرمن و تارزان و ...

داستان جالبی بود با پایانی تأمل برانگیز ! و به نظرم جذاب برای نوجوانان و آدم بزرگها !


پ ن 1: حیف ! اگه بچه های کلاسم کمی بزرگتر بودند میتونستم در چند قسمت  ، در چندین روز ، داستان رو براشون تعریف کنم !

پ ن2: دیشب یکی از پسر بچه های 14-15 ساله ی فامیل خیلی دور و بر کتابخونه می پلکید و دونه دونه جلد و اسم کتابها رو ورانداز می کرد .  دیدم ابراز علاقه می کنه به کتاب، آدرس همین تن تن رو تو کتابخونه بهش دادم تا برداره و بخونه . کتاب رو برداشت رو رفت یه گوشه نشست . نگران تموم نکردن کتاب بود . وقتی دیدم راست راستکی بچه ی کتابخونیه مجموعه کتاب" علمی ولی شیرین تر از داستان "رو که قبلا مفصل درباره ی خوبی هاش تو وبلاگ نوشتم و براش نوشابه باز کردم و کلی براش کف زدم رو هم بهش دادم تا همراه تن تن و سندباد ببره خونه شون و هر وقت دوباره گذرش به خونه ی ما افتاد -احتمالا یک سال دیگه!_ برام پس بیاره . (چیه؟ نکنه فکر کردین من کتابهام رو بهش عیدی دادم؟!!! نه جانم ! فقط قرض! اگه کتابها رو بهش عیدی میدادم معلوم نبود بخونه و احتمالا میگذاشت تو کتابخونه اش و برای خوندنشون امروز و فردا می کرد ولی حالا مطمئنا میخونه و در ضمن بیشتر مواظبشون هست! تازه شم بهش قول دادم روزی که کتابها رو برام برگردونه مجموعه 10 جلدی (به من بگو چرا؟) رو امانت بدم بهش! از اونجایی که عاشق آزمایشهای علمی بود و طبق تعریفهای خودش و مامانش سرش درد میکنه برا همین آزمایشها ، اونم قول داد آزمایشهای علمی اون مجموعه رو انجام بده و عکس آزمایشهاش رو برام بیاره! یه معامله ی واقعا برد-برد !)

پ ن3: اینم تقریظ آقا برای این کتاب:


«بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم 
  من هم همین قصّه را همیشه تعریف می‌کردم! حیف که خیلی‌ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن‌تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه‌ی این کتاب را به همه‌ی بچه‌ها بدهم«... 


پ ن: و اما تقریظ : در فرهنگ معین چنین آمده است:

تقریظ : مطلبی را در تجمید کتاب یا نوشته ای نوشتن

۹۶/۰۱/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی