معجزه ...
خدایا این بار من منتظر معجزه ات هستم....
میدانم معجزه هایت ادامه دارد...
میدانم نزدیکی...
میدانم هستی...
پس معجزه ات را این بار نشانم بده که بی تابم...
******
فقط معجزه !
فکر می کنم باید با نقد" یه کار خوب" برم پای معامله با خدا ! معامله ی پایاپای برا گرفتن "معجزه" ! معامله ی این نقد رو بگیر اون معجزه رو نشونم بده ! اما هر چی فکر می کنم چیز دندون گیری پیدا نمی کنم ! چیزی که بشه به جای بهای اون "معجزه" پرداخت کرد!
*****
حال اون پیرزنی رو دارم که با یه کلاف یا چندتا تخم مرغ رفته بود برا خرید "یوسف"!
... حتی اون کلاف یا تخم مرغ رو هم ندارم ! دستم خالیه خالیه! ... فقر مطلق ! ... "پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟؟؟!!!"
1- مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد ...
2- مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم ...
3- وصال آن لب شیرین به خسروان دادند... "مرا" نصیب همین بس که کوهکن "باشم"