سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

غُرنامه

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ

غر زدن یکی از سوپاپ های اطمینان ما خانوم هاست ! از اونجایی که عادت ندارم با صدای بلند غرغر کنم میخوام غُرنامه بنویسم !

.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*

چقدر من از این پول جمع کردن بَدَم میاد!

هر چند روز یه بار به یه بهونه ای منِ معلم باید از وقت کلاسم بزنم یه پولی از بچه ها جمع کنم!! پول جوایز! پول برگه! پول اردو! پول سینما! پول کتاب فلان ! پول مجله ی بهمان!  پول جشن بیسار! پول کمک به مدرسه!پول پیک عید ! پول عکس، پولِ پولِ پولِ... . کارمندای بانک هم اینقدر از ملت پول نمی گیرن که ما معلمها مجبور به انجامش هستیم. (آش نخورده و دهن سوخته!)

حالا هم پول آش خیریه !(آشی که مدرسه پخت و بچه ها خریدن و خوردن و پولش رو فکر کنم میخوان هزینه ی بچه های بی بضاعت مدرسه کنند! ... خیلی از بچه ها پول نیاورده بودن و مسئولین امر گفتند: ایراد نداره ! پولش رو فردا بیاریین!

بچه ها هم به جز چند نفر رفتن تو صف خوردن آش ایستادن! غیر از معایب فراوون این کار که من شدیدا مخالفشم (از جمله اینکه ممکنه دل بچه ای بخواد ولی بدونه که نخواهد تونست پولش رو بیاره! و مناعت طبعش هم قبول نکنه که بدون پول بره و آش بخوره!)حالا من باید پول اون آش نسیه رو جمع کنم!

از قضیه ی پول جمع کردنش که بگذریم میتونستن آش رو به همه بدن و بخوان هرکی هر قدر دوست داره برا کمک به بی بضاعتها بیاره! مطمئناً این کار هم شکیل تر و آبرومندانه تر بود و هم پول بیشتری جمع می شد!!!!

-دیگه اینکه از این نسیه خوری هم خیلی بَدَم میاد! یعنی چی که بچه ها یاد بگیرن نسیه خرید کنند؟!!!

ای قربون فهم و کمالاتت سعدی جان که گفتی:

ای شکم خیره به نانی بساز / تا نکنی پشت به خدمت دو تا

(پدرم یه حرفی میزنه که باید با آب طلا نوشت: نسیه و قرض برکت زندگی رو از بین میبره ! تا جایی که میتونی نسیه نخر!!!داری نقد بخر ، نداری! تا جایی که میشه صبر کن! )-

...

دیروز دیگه قاطی کردم!!!!

:به من چه؟ مگه وظیفه ی منه؟ هر کی آش فروخته خودش هم بیاد پولش رو جمع کنه!

گفتن :از پول کلاس(که اول سال برا جوایز و پلی کپی و ... جمع شده) بدین !

که دادم در اومد : من این کار رو نمی کنم ! همه ی بچه ها که آش نخوردن تا من از پول همه بردارم! میخواهین از خودم می گذارم! ...)

زنگ تفریح دیدم یکی از بچه های سال بالایی رو فرستادن تا اون پولها رو جمع کنه !

_ هر چی خواستم خانومی کنم و تحمل، نشد! ... بیا !... ببین کولی بازی درآوردن چه قدر خوبه!

...

البته می دونم این مشکل خیلی از معلمهاست ولی من نمی تونم ! بلد نیستم ! از این کار خوشم نمیاد ! اصلا به شخصیتم بر می خوره ! من از پدر خودم خجالت میکشیدم پول بگیرم ! حالا باید رِ به رِ تن به این کار سخیف بدم ! اونم پول خرد ! یه تومن ، دو تومن ، 5 تومن ! ...

...

سالهای اول تدریسم که تو یه مدرسه ی دولتی تو یه منطقه ی تقریبا محروم درس میدادم ، مدیر مدرسه مون -که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش !- می گفت: در شأن و شخصیت معلم نیست که از بچه ها پول جمع کنه ! حتی کمک های مردمی که مهمترین منبع درآمد مدارس دولتی هست رو خودش جمع می کرد! و همین موضوع مازاد بر علت شد که من از این کارها اصلا بلد نباشم !

...

کاش روزی برسه که که من معلم بتونم کار آموزشی و پرورشی خودم رو انجام بدم و اینقدر مشغول کارهای چیپ و وقت گیر و کاغذ بازی و ... نشم !

چقدر فکر و طرح و نقشه داشتم برا اجرا تو کلاس که قوانین و مصلحت اندیشی های باجا و بیجا و نوشته و نانوشته ی آموزش و پرورش دست و بالم رو بستن !

 

این سیستم خلاقیت کور کن!!!!

۹۴/۱۲/۱۷
سپیدار

نظرات (۲)

به به ! چقدر " غر " های کاملا به جا و درستی !
ریاااا نباشه منم چقدر بدم میاااد ازین کار ها :D

***
این مسئولین هم یک ذره ، حتی " یک ذره " اهمیت برای قشر کودک و نوجوان و جوان قائل نیستن ، یک ذره آینده نگری ندارن ، یک ذره به کار دانشجوی مملکت نمی رسند ! به کارش که نمیرسند هیچ سنگ اندازی هم می کنند !
( چقدر دل آدم باید از مسئولین پر باشه اخه :D )

***

من از وقتی این وبلاگ رو پیدا کردم  ، چندین حس مختلف شامل حسادت ، غبطه ، غرور ، شادی و ازین دست همزمان بهم دست میده :))

گاهی دلم میسوزه ( برای خودم نه زیاد ، همیشه همه جا یکی از موارد پز دادنم معلم ها و دبیرای فوق العاده ایه که داشتم خداروشکر ایشالا هم همیشه هرجا هستند سلامت و سرزنده باشند، مخصوصا همین دبستان ، درس هایی بهم دادند که هر روز توی زندگیم استفاده میکنم ، هیچ وقت یادم نمیره ) ، دلم برای دانش آموزهای این دوره میسوزه ! مثلا برادر خودم  ، برادر های دوستام حتی :D
خیلی خیلی سطح آموزش ( البته آموزش الفبا منظورم نیست ها که متاسفانه به بهانه ی کلاس تیزهوشان و سطح بالای علمی و این ها درس سال های بالا تر رو به بچه های کوچیک تر یاد میدن و همه ی همّ و غمشون اینه که سال دوم جدول ضرب حفظ باشه سال سوم به جای ضرب تقسیم یادش بدند !  ، منظورم آموزش ادب و فرهنگ و درس زندگیه ! کاری که به نظرم اصلا معلم دبستان وظیفش همینه که این بچه رو مهربان و آگاه و نیکو پرورش بده ! وگرنه با پکیج بالا بالا هم الفبا یاد میگیرن :/ )  پایین اومده ، مطمئنم هنوزم معلم های دلسوز و خلاق مانند شما هستند و خواهند بود ! ولی خداایی تعدادشون کم نشده ؟ من که واقعا این روز ها از بعضی چیز هایی که می شنوم شاخ در میارم !

خیلی از مطالب هم که میخونم یاد دوران دبستان خودم میوفتم :)

***

در هرصورت ان شاءالله همیشه سلامت باشید و موفق و دلشاد :)
پاسخ:
متاسفانه همه مون و در رأس ، مسئولین عادت کردیم آینده دور رو فدای آینده ی نزدیک کنیم . آینده ی واقعی نیاز به برنامه ی بلند مدت داره که متأسفانه هم ما و هم مسئولین فقط تا نوک بینی مون رو می بینیم !

سقف کوتاه پرواز
راز سنگینی ماست
بینی ما
ارتفاع جهان بینی ماست!

...
در مورد کم شدن معلمهای دلسوز و خلاق ... نه ! باهاتون موافق نیستم ! هنوز بهترین معلمها تو مقطع ما دارن کار می کنن ! ولی عوامل مؤثر بر بچه ها بیشتر شدن ! مثل دهه های گذشته نیست که معلمها بیشترین تأثیر رو رو بچه ها داشتن!
البته کمی قبول دارم همونطور که مادرهای کاردرست و پدرهای کاربلد کم شدن معلمها هم مثل بقیه ی اقشار درگیر روزمرگی و مشکلات خودشون شدن و شاید خوبی هاشون کمتر دیده میشه! منظورم اینه که معلم خوب کم نشده ! سیستم بیمار آموزش و پرورش اجازه ی ظهور و بروز خوبی ها رو نمیده! سیستم باری به هر جهتی که خودش خلاق و زنده نباشه طبعا پر و بال خلاقیت و سرزندگی رو قیچی می کنه! متأسفانه آموزش و پرورش بخصوص مقطع پایه ، خیلی اسیر حواشی شده! اسیر مسئولین کارنابلد!

و قبول دارم کلا هستند معلم هایی که ... نباید معلم می شدن ! و بودنشون هم نتیجه ی نابه سامان بودن آموزش و پرورشه که اجازه میده هر کسی در کسوت معلمی دربیاد!
ولی همچنان بزرگترین مشکل ما ایرانی ها _ به خصوص معلمها _ بیگانه شدنمون با کتاب و مطالعه است!
سلا م خسته نباشید...
جانا سخن از زبان ما می گویی..!!!
شایدم اون مدیر و معاون مجبورن برای تامین منابع هزینه ی مدرسه دست به این کارا بزنن...
نمیدونم کی قراره به تعلیم و تعلم که زیربنای اینده یه کشور هست بها بدیم...
من برخی مواقع از جیبم هزینه می کنم که نخوام هی برای دوزار سه شاهی لوازم و کپی های ضروری کارم بنویسم..بگم...لطفا nمبلغ بیارید...
کلا اموزش و پرورش نیاز به یه بازنگری اساسی داره...
همش شده ظواهر و کاغذ بازی و .....
اون از ضمن خدمت های بدون بار علمی و....بگیر برو تا اخر...
کلا مملکت ...
حرف نزنیم بهتره...):
پاسخ:
سلام عزیزم
متاسفانه آموزش و پرورش خیییییییییلی مشکل داره! و تا وقتی فکر اساسی براش نشه "اوضاع چنین باشد "!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی