خوشا پرنده شدن در هجوم باد !!!
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۵۳ ب.ظ
دیگر به بی قراری خود خو گرفته ام
آری خوشا پرنده شدن در هجوم باد
فرزانگان اگر به خوش آوازگی خوشند
ما عاشقیم، عزت دیوانگان زیاد
محمد سعید شاد
◆◆◆◆◆
فکر می کنم بیشتر از پرنده ، من شبیه "ماهی آزاد"م! از بس که خلاف جریان رودخانه شنا کرده و می کنم !
در عجبم با این همه تقلا و سرسختی برا فرار از جریان عادی رودخونه چرا هنوز اونقدر که باید قوی نشدم ؟!!
درست وقتی دارم به شدت می جنگم که جریان آب من رو با خودش نبره ! درست همون زمانی که زخمی و به نظرم سربلند از مقابله با یه موج وحشتناک برگشتم ، احساس شکست می کنم و به خودم میگم: خُب که چی؟ بهتر نبود با جریان آب می رفتی؟ چرا اینقدر خودت رو زخمی می کنی؟ ارزشش رو داشت؟ داره؟ خیالت راحت شد یه زخم دیگه خوردی؟ ... و خستگی اونقدر بهم فشار میاره که میگم باشه! با موج بعدی نمی جنگم ! همراهش میشم و میرم ...
اما ...
موج بعدی که میاد می بینم نمی تونم دل از کوه بکنم ! می بینم ترجیح میدم بپرم رو خاک تا اینکه برم جایی که دیگه نتونم کوه رو ببینم ! جایی که حتی امید دیدن کوه رو هم ازم بگیره!
می بینم من اصلا به عشق کوه زنده ام حتی اگه همه ی عمر در راه رسیدن بهش درجا بزنم !
می بینم تحمل آرامشِ دریا هم برام سخته چه برسه به تالاب و مرداب که مقصد خیلی از رودخونه هاست !
من دارم درجا می زنم ولی ... خوش حالم!
*****
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می روی اما بدان دریا ز من پایین تر است
۹۴/۱۲/۱۵
زندگی در بردگی شرمندگی است / معنی آزاد بودن ، زندگی است .
( البته شخصا پرنده هااا مخصوصا عقاب رو ترجیح میدم :D شعر عقاب از ناتل خانلری رو خوندید ؟ :D )
***
و باز هم نظرات بی ربط من ! :)