سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

خواهرانه!

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ

پشت گوشی های من هر کدوم یه ماجرا خوابیده . ماجرا هم از اونجایی شروع میشه که من تصمیم می گیرم بنابه دلایلی گوشی جدید بخرم .

مثلا سه سال پیش یه گوشی گرفتم 600 تومن و گوشی قبلیم که خیلی هم خوب بود و فقط سیستم عاملش اندروید نبود بخشیدم به برادرم .

دو سال پیش به صرافت خریدن تبلت افتادم و یه دو تومنی پیاده شدم براش ! (کاری که بعدها به شدت ازش پشیمون شدم ! آخه از تبلت همون استفاده ای رو می بردم که از گوشی !افسوس) خلاصه دیدم داشتن دو تا دستگاه اندروید فایده ای نداره و فداکاری کردم و گوشی رو بخشیدم به همون داداشه و ایشون لطف کردن گوشی قبلی من رو دادن بابا و من هم برای اینکه شماره ی ثابتم بدون گوشی نمونه گوشی داغون بابا رو برداشتم !(لازم به ذکره که این گوشی هم چند سال پیش مالِ خودم بود!)

تو همین مقطع یکباره من صاحب چند تا برادر قدّ و نیم قد شدم ! چرا که علاوه بر برادران تنی ، دوستان و آشنایانی که این ماجرا رو شنیدن اعلام آمادگی کردن که هر وقت خواستم گوشی جدید بخرم و تبلت رو ببخشم ، اونا رو هم برادر خودم بدونم !

خلاصه سرِ سال نشده گوشیِ دستِ من کلاً خراب شد و مجبور شدم یه گوشی جدید بخرم ! اما از اونجایی که دلم نمی خواست برا گوشی هزینه ی زیادی صرف کنم و داداشه هم شدیداً دلش یه گوشی نو می خواست ! گوشی خودم رو که بهش بخشیده بودم به خودم فروخت 250 تومن !!!!(دلرحمی خواهرانه و بدجنسی برادرانه !) و خودش یه گوشی نو خرید.

حالا بعد از یه سال این گوشی هم خراب شده و روشن نمیشه ! کلافهو از همه بدتر داداش ما به طمع افتاده گوشی خودش رو به ما بفروشه و خودش یه دونه جدیدش رو بخره ! (هر چند بهش میگم زهی خیال باطل ! ولی ته دلم راضی به این معامله ست! بازندهفقط منتظرم یه مقدار مبلغ رو پایین بیاره!)(ایندفعه سادگی خواهرانه!)

اما یه چیز جالب دیگه :

بعد از یه هفته ده روزی که گوشی معلوم الحالِ ما خاموش بود و به هیچ لطایف الحیلی هم روشن نمی شد و بعد از اینکه تنها شارژری رو که به تبلت ما می خورد ، جایی جا گذاشتیمهورا و در نتیجه ی این حواسِ جمعِ ما، تبلت هم تا اطلاع ثانوی از حیّز انتفاع خارج شد ، دوباره دست به دامنِ گوشی شدم و در کمال ناباوری دیدم روشن شد!!!تشویق

و قسمت جالب ماجرا اینکه دیدم نمیدونم کی ما رو تو یه گروه تلگرامی با عنوان "روانشناسی" - add فرموده اند و 600-700 تا هم پیام نخونده دارم ! از روی کنجکاوی وارد گروه شدم و دیدم هیــــــــــــــــــــــــــــچکدوم از حاضران و غایبان ، علی الخصوص دعوت کننده مون به گروه رو نمی شناسم !!! و از اونجایی که چند نفر دیگه هم از هویت مدیر گروه و مانیفست و مرامنامه ی گروه پرسیده و جواب نگرفته بودن ، ما دیگه خودمون رو به زحمت پرسش نینداختیم و از اونجایی که ما خیلی به مطالب روانشناسی علاقه ای نداریم و همچنین در کمال ناباوری دیدیم گروه هرکی هرکیه و همینطور اعضا، دوستان و آشنایان سببی و نسبی خودشون رو تو گروه وارد کردن و گروه ، زیادی مختلط شده ! و در انتها دیگه رسماً آقایون کنترل گروه رو به دست گرفتن و از مطالب روانشناسی هم چندان خبری نیست و همینطور خانومها و آقایون اولیه گروه رو ترک کردن ، دیگه در گروه موندن رو جایز ندونستیم و ... ما هم نیومده رفتیم !بای بای

پ ن: این هم از معایب تلگرام و کلاً گروه های مجازی و از همه مهمتر اندر اهمیت یه مدیر گروه با تدبیر و کاردان (که این گروه نداشت!)!

۹۴/۰۹/۱۳
سپیدار

نظرات (۷)

۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۲ لیلا توکلی
سپیدار جان سلام خدا قوت
مطالب زیبای شما با اون طنز جالب و نوع خاصش همیشه برام جالب بوده. مخصوصا با این خاصیت بلاگ سریعا به سروقتت میام
پاسخ:
ممنون عزیزم !
ولی واقعا خواهر بودن خیلی سخت و غم انگیزه!    ;-)
۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۰۳ مجید مهدی خانی
سلام خانم سپیدار...
خدا قوت...خییییییییییییییییییییییییییییییلی جالب بود...کلی لذت بردم از نگارش زیباتون در این داستان
پاسخ:
سلام 
داستان چیه برادر من ؟!   برا شما داستانه برا ما خاطره ست!  D:
همه اش خاطرات کلاهیه که یه برادر سر خواهرش میذاره !        :)))))))

سلام...
عجب معامله ی کالا به کالایی!
یه قانون فیزیک هست که میگه: گوشی به وجود می آید ولی از بین نمی رود! بلکه در خانواده از فردی به فرد دیگر منتقل می شود!  D:  
حالا اگه واسه بخشش گوشی به خواهر نیاز بود ما هستیما...! :))))))))) 


پاسخ:
سلام
قانون اصلی اینه که هر گوشی ای اول و آخر باید دست من باشه و همچنین من باید دو بار یه گوشی رو بخرم !  :-)
متشکرم از پیشنهادت عزیزم! اولا این خانواده یه خواهر داره که به اندازه ی ده تا خواهر داره خواهری می کنه !
بعدش ، من این خاطره رو تعریف کردم که درس عبرتی بشه برا امثال شما ! اونوقت ثبت نام میکنی که یه کلاه هم سر شما بگذارن ؟!!! ای وای من ! 
حالا من که نخواستم جای شما رو بگیرم! منظورم این بود که اگه یه وقت دلتون خواست یه خواهر کوچکتر از خودتون داشته باشید که گوشی و تبلت اندرویدی تون رو بهش ببخشین، من هستم! D:
فک کنم خواهر داشتن حس خوبی داشته باشه! ما که نداریم :(

پاسخ:
نه عزیزم جایگاه خواهری همچین جای راحتی هم نیست که نخوام با کسی قسمت کنم D:        حالا که اینطور شد اصلا استقبال هم می کنم !   :)))))
من هم خواهر ندارم   :(     فکر کنم خیلی حس خوبی باشه . بین خودمون باشه قبلاها حداقل هفته ای یه بار به خدا گله ی نداشتنش رو می کردم ! ...
دیگه اینکه عزیزم فکر نکنم خواهری بتونه سر خواهرش  از این کلاه ها بگذاره ! این فقط هنر برادرهاست !    :-)) 
دقت کردم اونقدر که خواهرها غصه ی برادرهاشون رو میخورن غمخوار خواهرشون نیستن ! برادرها هم که کلا تو خط غمخواری و ... نیستن!     ؛ ) 
اما ...
من خواهرتم ... شک نکن !        :-)


۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۵۶ کلاس کوچولو
سلام سپیدار جان خدا قوت احسن به ای دل مهربون وامان از این داداشای ..... خواهر داشتن خیلی حس خوبیه ا ز برادر داشتن هم خیلی بهتر حداقل برای من که اینه خدای نکرده اگه سرم درد بگیر داداشه خواب هفت اقلیم را میبینه اما خواهر مثل پروانه دور میگرد ه   ان شالله نصیب همه به شه خواهر های مثل حضرت زینب و داداشایی مثل سلارشهیدان حسین 
پاسخ:
سلام عزیزم
آره مطمئنم خواهر داشتن خیلی خوبه ! خوش به حالت ! هیچی جای یه خواهر خوب رو نمی گیره !همیشه هم غبطه می خورم به حال کسایی که خواهر دارن ! .
از اون خواهر و برادرها که دیگه دنیا به خود نمیبینه . به قول شاعر:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را /تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید 
هر چند تا قیامت هم صبر کنه بی فایده ست !
سلام خانم خسته نباشید... عجب دل مهربونی داری!!
حاتم طایی باید بیاد پیش شما لنگ بندازه!!!! (: (:
خودت و اخلاقت هم مثل وبلاگت بیسته!!!
شاد باشی و موفق....
پاسخ:
سلام عزیزم
ممنون از حسن نظرت ولی ... ساده نباش!
 آدم که نمیاد تو وبلاگش از اخلاقای بدش پرده برداری کنه ! D:
...کاش خدا بر اساس نظر بقیه با آدم حساب کتاب کنه !    :)       
۱۵ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۵ کلبه الفبا

عجب داداشیییی 

بگو میام براتا

بد خواه داشتی خبر کن

پاسخ:
داداشا هم نخوان کلاه سر خواهرها بگذارن بعضی ها به خاطر همون دلرحمی خواهرانه شون "تقاضای رسمی " میدن برای دریافت کلاه !
من از همون بعضیام !  :)
...
راستی یه اسپند [!]   :)      برا خودت دود کن ! اگه خدایی نکرده بلایی سرت بیاد من و همکارام هیــــــــــــــــــــــــــچ مسؤلیتی به عهده نمی گیریما! گفته باشم   :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی