سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

نشان صلح

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ق.ظ

1-همه مون دیدیم نشان صلح رو .  اون کبوتر سفیدی رو که یه شاخه زیتون در منقار داره.  نمیدونستم قصه اش چیه؟ و چرا کبوتر ؟ چرا زیتون؟ اینقدر سؤال حیاتی و مهمی هم نبود که بخوام وقت بگذارم برای دانستنش!

دیروز  شبکه افق ، سخاوتمندانه و بدون اطلاع قبلی پاسخ داد: 

از زمین آب می جوشید و از آسمان باران می بارید ، باریدنی!کشتی نوح تو امواج خشم خدا بالا و پایین میشد و پناه مؤمنان از عذاب بود ، پس از قطع باران ، نوح علیه السلام پرندگانی رو فرستاد تا از محل خشکی ها خبر بیارند . پس از مدتی ، کبوتری با یه شاخه زیتون ظاهر شد و از زمینی سبز و خرم نشان آورد! کبوتری که نشانه ی تمام شدن عذاب و خشم خداوند بود ! نشان صلح ! نشان رحمت !

...

نمیدونم تا چه زمانی این کبوتر و زیتونش نشان از صلح داشتند؛ ولی الان دیگه سالهاست که سرزمین زیتون خودش اسیره و کبوتراش زخمی! این روزا کبوتر سفید با زیتون،  بیشتر از صلح  ، نماد دروغه ! کبوتر زخمی ، بدون زیتون که هر روز سنگ میخوره که طرف زیتون نره، چطور میتونه نماد صلح باشه؟!

یه طنز تلخی هست که میگه:

" وقتی برا چیزی نماد میسازن ، یعنی خود اون چیز دیگه وجود خارجی نداره !"

□□□

2- خدا نکنه من کسی یا چیزی رو دوست داشته باشم ! دیگه خودم رو هلاک می کنم تو تعریف کردن و ذوق کردن! و همینطور خدا نکنه از کسی یا چیزی بدم بیاد ! نمیتونم نقش بازی کنم و ادای دوست داشتن رو دربیارم ! به قول قدیمی ها ، دلم تاقچه نداره !

نمونه اش همین نمایش فصل شیدایی ! اینقدر گفتم و ذوق کردم که دل خانواده رفت! ثبت نام کردیم و دیشب(یا امشب؟ ) رفتیم . برای بار دوم هیجانم بیشتر هم بود ! و مثل بار نخست ، بخش مربوط به تاریخ معاصر رو ضعیف تر از بقیه دیدم !

 پ ن: باز هم مجبور شدم قراری رو که هفته ی پیش برای دیدن همین نمایش کنسل و برا دیروز هماهنگ کرده بودم ، دوباره کنسل کنم! (آخرش من جونم رو بابت این سهل انگاریها از دست میدم ! یه ماه از ما خبری نشد ، فاتحه یادتون نره رفقا!خنده)

۹۴/۰۴/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی