سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

کوی رضا

جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ب.ظ

تا دامن از من کشیدی ، ای سرو سیمین تن من

هر شب زخونابه ی دل ، پر گل بود دامن من

 بنشین چو گل در کنارم ، تا بشکفد گل زخارم

ای روی تو لاله زارم ، وی موی تو سوسن من

تا عشق و رندیست کیشم ، یکسان بود نوش و نیشم

من دشمن جان خویشم ، گر او بود دشمن من

قسمت اگر زهر اگر مل ، بالین اگر خار اگر گل  

غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من  

ای گریه دل را صفا ده ، رنگی به رخسار ما ده

خاکم به باد فنا ده ، ای سیل بنیان کن من

وی مرغ شب همرهی کن ، زاری به حال رهی کن

تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من


این شعر رهی معیری با اسم "کوی رضا"  رو علیرضا افتخاری خونده ، محشر! بینهایت دل انگیز! تصنیف "سرو سیمین تن " تو آلبوم سرو سیمین

دانلود این تصنیف

متن کامل این شعر رهی معیری ، در ادامه مطلب

تا دامن از من کشیدی ، ای سرو سیمین تن من

هر شب زخونابه ی دل ، پر گل بود دامن من

(جانا ، رخم زردخواهی ، جانم پر از درد خواهی

دانم چها کرد خواهی ، ای شعله با خرمن من)

بنشین چو گل در کنارم ، تا بشکفد گل زخارم

ای روی تو لاله زارم ، وی موی تو سوسن من

(تا در دلم جا گرفتی ، در سینه مأوا گرفتی

بوی گل و سوسن آید ، از چاک پیراهن من)

(ای جان و دل مسکن تو ، خون گریم از رفتن تو

دست من و دامن تک ، اشک غم و دامن من)

(من کیستم بینوائی ، با درد و غم آشنایی

هر لحظه گردد بلایی ، چون سایه پیراهن من )

تا عشق و رندیست کیشم ، یکسان بود نوش و نیشم

من دشمن جان خویشم ، گر او بود دشمن من

قسمت اگر زهر اگر مل ، بالین اگر خار اگر گل

 غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من  

(ملک جهان تنگنایی ، با عرصه ی همت ما

خلد برین خار زاری ، با ساحت گلشن من )

(پیرایه ی خاک و آبم ، روشنگر آفتابم

گنجم ولی در خرابم ، ویرانه ی من تن من)

ای گریه دل را صفا ده ، رنگی به رخسار ما ده

خاکم به باد فنا ده ، ای سیل بنیان کن من

وی مرغ شب همرهی کن ، زاری به حال رهی کن

تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من


دیوان کامل رهی معیری ، به اهتمام کیومرث کیوان ، انتشارات مجید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی